شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
دود آتشکده از کلبه عاشق خیزد
گر به کاشانهٔ خود آتش موسا ببرد
میجهد برق جمالی که دهد اجر فراق
کیست تا مژده به یعقوب و زلیخا ببرد
عشق چون بر سر کس حملهٔ بیداد آرد
اولش قوت بگریختن از پا ببرد
هرکرا بر در نازک بدنان خواند عشق
دل و جانی که بود ز آهن وخارا ببرد
آنکه سود سر بازار محبّت خواهد
باید آنجا همه سرمایهٔ سودا ببرد
در برو باز زنم بی رخ او رضوان را
گر به گلزار بهشتم به تماشا ببرد
ندهد طوف صنمخانه به سد حج قبول
شیخ صنعان که دلش را بت ترسا ببرد
با چنین درد که وحشی به دعا میطلبد
بایدش کشت اگر نام مداوا ببرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عمیق عشق و درد ناشی از جدایی است. شاعر به توصیف حالاتی میپردازد که هر جا بروی، نام و یاد معشوق همراهت خواهد بود. عشق به شدت بر جان و دل انسان تاثیر میگذارد و گاهی طاقتفرسا میشود. عاشق به توصیف زیبایی معشوق میپردازد و از کیستی که خبر خوش به معشوق برساند سخن میگوید. در نهایت، احساسات عشق و جدایی به قدری قوی است که گاهی برای آرامش روحی نیاز به رهایی از این درد وجود دارد. عشق در این شعر به عنوان یک نیروی قوی و تحولی توصیف شده است که میتواند تمامی چیزها را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: شبهای طولانی غم و دوری تو به هر مکان که برود، از هزاران شب یلدا بیشتر میگذرد.
هوش مصنوعی: اگر عشق در دل عاشق وجود داشته باشد، مانند آتش در آتشکده، دود آن به هوا برمیخیزد. اگر کسی بتواند مانند موسی، آتش را به خانه خود بیاورد، در واقع او میتواند عشق و احساسات عمیق را در زندگی خود تجربه کند.
هوش مصنوعی: زیبایی و درخشندگی چهرهای وجود دارد که به خاطر فاصله و جدایی شخصی، غم و اندوهی به جا میگذارد. کیست که بتواند این خبر خوش را به یعقوب و زلیخا برساند؟
هوش مصنوعی: عشق زمانی که به سر کسی حمله میکند، در ابتدا قدرت فرار را از او میگیرد و او را زمینگیر میکند.
هوش مصنوعی: هر که به در خانهی دلفریبی برود، عشق او را از وجودش میبرد و به سرزمینهای سخت و سرد میفرستد.
هوش مصنوعی: کسی که میخواهد در محبت بهرهای ببرد، باید تمام دارایی خود را در این عرصه سرمایهگذاری کند.
هوش مصنوعی: اگر بیچهرهی او بهشتی را باز کنم، رضوان (فرشته نگهبان بهشت) را میزنم و اگر به باغ بهشت برود، تنها به تماشای او میروم.
هوش مصنوعی: در خانه عشق، طوفانی بهوجود نمیآید که مانع ورود کسی چون شیخ صنعان شود، زیرا او دلش را به دست معبودی غیر از بتان سپرده است.
هوش مصنوعی: با چنین دردی که وحشی به نیایش و دعا میطلبد، اگر به درمان آن اشاره کند، باید او را کشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش
عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
[...]
چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد
کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد
به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است
نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد
دل مجنون شده چون صید غزال لیلست
[...]
باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد
خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت
دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد
ما و میخانه که تمکین گداییدر او
[...]
رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد
مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد
کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی
به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد
عقل زنارکشانم به ره دین آرد
[...]
سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد
خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین
رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد
راه باریک فنا راه گرانباران نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.