غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد
عافیت را همه اسباب به یغما ببرد
صبر ما پنجه مومیست چوعشق آرد زور
پنجه گر ساخته باشند ز خارا ببرد
گو تو خواهی ، که گرانی ببرد بندی عشق
کوه بر سر نهد وسلسله در پا ببرد
دل من کیست که لطف از تو کند گستاخی
بر دهانش زن اگر نام تمنا ببرد
پیش ما نیست ازین جنس بفرمای که ناز
صبر و آرام ز دلهای شکیبا ببرد
از تو ایمایی و از صیقل ابرو میلی
زنگ سد ساله تغافل ز دل ما ببرد
ندهی عشق به خود ره که چو فرصت یابد
قفل گنجینهٔ جان پیچد و کالا ببرد
هر زبان کو سر بیجرم نخواهد بر دار
دعوی عشق کند کوته و غوغا ببرد
دشت پیمایی بسیار کند چون وحشی
هر کرا دل نگه آهوی صحرا ببرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره تأثیرات عشق و جذابیت معشوق بر زندگی انسان است. شاعر به توصیف قدرت غمزه و زیبایی معشوق میپردازد که میتواند آرامش و عافیت را تحت تأثیر قرار دهد و آدمی را به سمت جنون و شیدایی بکشاند. او همچنین بیان میکند که صبر انسان در برابر عشق مانند موم است که با شدت عشق ذوب میشود. در نهایت، شاعر به تاثیرات منفی عشق و عواقب ناشی از آن نیز اشاره میکند، و به توصیف فقدان آرامش در دلهایی که عشق را تجربه میکنند، میپردازد. بهکل، شعر تلاشی است برای درک عواطف انسانی در مواجهه با عشق و زیبایی.
هوش مصنوعی: زیرکی و ناز او هر جا که برود، باعث آشفتگی و دردسر میشود و همه چیزهای آرامشبخش را از میان میبرد.
هوش مصنوعی: تحمل ما مانند استقامت موم است و وقتی عشق به ما فشار میآورد، اگر از آهن سختتر ساختهشده باشیم، ما را به راحتی میشکند.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، عشق میتواند بار سنگینی را که بر دوش توست، برداشته و مانند کوهی بر سرت نهد و زنجیری را که در پاهایت است، بشکند.
هوش مصنوعی: دل من چه کسی است که جرات داشته باشد از لطف و محبت تو سخن بگوید؟ اگر هم نام درخواست و خواستهات را ببرد، باید به او تذکر بدهی.
هوش مصنوعی: ما از این نوع کردار و رفتار در نزد خود نداریم، پس بفرمایید که نرمی و لطفی که میتواند صبر و آرامش دلهای شکیبا را از آنها بگیرد، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تأثیرات جذابیت و زیبایی میپردازد. شخصی به زیبایی و جذابیت کسی اشاره میکند که به اندازهی یک اشاره یا نگاه میتواند تأثیر زیادی بر دلها بگذارد. این تأثیر به قدری عمیق و قوی است که میتواند غفلت و فراموشیای که سالها در دلها وجود داشته را از بین ببرد. به عبارتی، زیبایی و حضور آن فرد میتواند دلهای بیاعتنا را بیدار کند و توجه آنها را جلب کند.
هوش مصنوعی: اگر عشق را به خود نسبت ندهی، زمانی که فرصت به دست آید، قفل گنجینهٔ وجودت باز میشود و رازهای درون را به دیگری منتقل میکند.
هوش مصنوعی: هر زبانی که بیدلیل به عشق شکایت کند، زود خاموش میشود و صدای او به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: کسی که دلش را به زیباییهای طبیعی بسپارد و شگفتیهای دشت را مشاهده کند، مانند وحشی میدود و در حال تماشای آهوهای صحراست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد
بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش
عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بیخبرت میبینم
[...]
چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد
کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد
به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است
نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد
دل مجنون شده چون صید غزال لیلست
[...]
باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد
بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد
خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت
دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد
ما و میخانه که تمکین گداییدر او
[...]
رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد
مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد
کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی
به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد
عقل زنارکشانم به ره دین آرد
[...]
سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد
کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد
خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین
رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد
راه باریک فنا راه گرانباران نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.