از باده مست گشت بت میپرست ما
آمد چه خوب فرصت وصلش به دست ما
ما بر امور انفس و آفاق قادریم
لیکن قضاست مسئله پایبست ما
هر پنجهای به پنجه ما ناورد شکست
بازوی عشق میدهد ای دل شکست ما
در ساحتش خطا بود اظهار هست و بود
زیرا به دست اوست همه بود و هست ما
مائیم جمله ذاکر و ساجد به پیش او
از اوست در نماز قیام نشست ما
گاهیم بر فراز و زمانیم در نشیب
تا خلق پی برند به بالا و پست ما
ای دوست استفاده ز فرصت غنیمت است
تدبیر چیست جست چو ماهی ز شست ما
وحدت حرام باد کسی کآرزو کند
لب بر لبش نهند صنم میپرست ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره می و عشق است و از حالتی مستی و انس با معشوق حکایت میکند. شاعر به خوبی از فرصتهایی که برای وصال معشوق پیش میآید صحبت میکند و بیان میکند که اگرچه انسانها بر بسیاری از امور تسلط دارند، اما تقدیر و قضا در نهایت مانع پیشرفت میشود. او به قدرت عشق و اینکه چگونه میتواند شکستها را جبران کند، اشاره میکند و میگوید که همه چیز در دست معشوق است. در نهایت، شاعر بر اهمیت دعا و پرستش در قبال معشوق تأکید دارد و میگوید که نباید به آرزوهای غیر واقعی دل بست.
هوش مصنوعی: از شراب مست شدهایم و به عشق معبود خود دل بستهایم. حالا که فرصتی خوب برای وصال او به دست آمده، از آن بهرهمند میشویم.
هوش مصنوعی: ما بر هر چیزی درون و بیرون خود تسلط داریم، اما در نهایت، قضا و تقدیر است که تعیینکننده مسائل اساسی ماست.
هوش مصنوعی: هر کسی که به ما آسیب برساند، در واقع عشق را به ما هدیه میدهد و ما باید این شکست را با دل قبول کنیم.
هوش مصنوعی: در فضای وجود او، نشان دادن وجود و داشتن خطا است، چرا که همه چیز و هستی ما زیر سلطه اوست.
هوش مصنوعی: ما همه یادکنندگان و سجدهکنندگان در برابر او هستیم، و قیام ما در نماز از او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: گاهی در اوج هستیم و زمانی فرو میافتیم، تا مردم متوجه وضعیت بالا و پایین ما شوند.
هوش مصنوعی: ای دوست، بهرهبرداری از فرصتها بسیار اهمیت دارد. تدبیر و برنامهریزی چیست وقتی که مانند ماهی از آب میگریزی؟
هوش مصنوعی: هرکس آرزو کند که لب بر لب محبوبی بگذارد که ما او را میپرستیم، خود را از وحدت دور کرده است و این کار باید حرام شمرده شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتیم اگر ملول شدی از نشست ما
فرمای خدمتی که برآید ز دست ما
برخاستیم و نقش تو در نفس ما چنانک
هر جا که هست بیتو نباشد نشست ما
با چون خودی درافکن اگر پنجه میکنی
[...]
ما می پرست یار و جهان می پرست ما
مامست عشق و کون ومکان بوده مست ما
جنب وجودم از می توحید حق پرست
زاهد مکن بسنگ ملامت شکست ما
در ملک عشق منصب ما بین چو شد بلند
[...]
در زیر بار مهره گل نیست دست ما
ز اشک تاک سبحه کند می پرست ما
نه گوشه کلاه و نه زلف و نه توبه ایم
خوبان چه بسته اند کمر در شکست ما؟
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
[...]
لبریزِ شکوه شد دل حسرتپرست ما
کو طرف دامنی که بیفتد به دست ما!
آزار ما روا نبود بیش ازین دگر
رنگ شکستهایم چه حاصل شکست ما!
دست دعا برای تو داریم بر سپهر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.