عشق به یک سو فکند پرده چو از روی ذات
شد ز میان غیر ذات جمله فعل و صفات
هر من و مایی که هست میرود اندر میان
چون که به آخر رسید سلسله ممکنات
دست ز هستی بشوی تا شودت روی دوست
جلوهگر از شش جهت گرچه ندارد جهات
همرهی خضر کن در ظلمات فنا
ور نه به خود کی رسی بر سر آب حیات
هر که به لعل لبش خضر صفت پی برد
یافت حیات ابد رست ز رنج ممات
سر به ارادت بنه در قدم رهروی
کز سخن دلکشش حل شودت مشکلات
بعد چهل سال زهد وحدت پرهیزکار
ترک حرم کرد و گشت معتکف سومنات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کبر حیا شد چو دید آن دل و طبع و سخات
سحر مبین چو یافت خاطر شعر و ثنات
ای که ز آل نبی می شمری خویش را
هست گواهت بر آن، پاکی ذات و صفات
چون تو دم از طیبات می زنی و طیبین
کو صفت طیبین یا سمت طیبات؟
ساخت بعهد خوش دولت «عباس شاه »
پنجره این رواق، آصف نیکو صفات
عقل چو تاریخ این پنجره پرسید از او
گفت: «بدیدم از این پنجره روی نجات »!
میم لبا روزه برد مکارمت از صفات
بس الف قد تو دال شد اندر صلات
جیم دو زلفت نشست چندی چون دزد مات
کنون بیا و بیارمیی چو عین الحیات
امت ختمی زدند تکیه بتوحید ذات
بی سر و بی پا شدند جامع جمع صفات
مردند از خویشتن پیشتر از این ممات
تا که شدندی یموت واقف سر حیات
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.