گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

لبریز تا ز باده نگردید جام ما

در نامه عمل ننوشتند نام ما

ما خود خراب و مست شرابیم و محتسب

نبود خبر ز مستی شرب مدام ما

دارم هوای آنکه ز بامش پرم ولیک

بنموده چین زلف کجش پای دام ما

چون گشته‌ایم حلقه به گوش جناب عشق

زیبد که ماه چارده گردد غلام ما

با اینچنین تحقق آمال و وصل یار

بنشسته است مرغ سعادت به بام ما

ای مدعی اگر بگشایی تو چشم دل

بینی شکوه عزت و جاه و مقام ما

این نکته روشن است که در دور روزگار

باشد صفا و صدق و محبت مرام ما

وحدت بنوش باده وحدت ز دست دوست

بهتر از این به دهر نباشد گمان ما

 
 
 
صائب تبریزی

آمیخته است مستی ما با خمار ما

یکدست چون حناست خزان و بهار ما

افغان که نیست سوخته ای در بساط خاک

کز قید سنگ خاره برآرد شراب ما

جز دیده سفید درین تیره خاکدان

[...]

سعیدا

شد عمرها که از نظر افتاده خواب ما

رنگ پریده می شکند آب و تاب ما

پیچیده است حلقهٔ زلفش بر آن میان

گویا ز ماه بسته کمر آفتاب ما

آمد رقیب و باده کشید و خبر کشید

[...]

آشفتهٔ شیرازی

بیدوست پایدار نباشد نشست ما

اما چه چاره چاره نیاید زدست ما

بنشست نقش دوست و برخاست ماسوا

در بزم غیر هم بتو باشد نشست ما

دل خون شده است و ریخته در ساغرم چو می

[...]

ترکی شیرازی

سر زد ز چرخ، باز هلال محرما

پر شد جهان، ز ولوله و شور ماتما

هر گوشه، گشت باز لوای عزا بپا

شد سینه ها پر انده و، دل ها پر از غما

شد شورشی چو روز قیامت، بپا به دهر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه