گنجور

 
واعظ قزوینی

توفیق حق چون شد قرین، با حکم شاهنشاه دین

زینت ده تاج و نگین، یعنی سلیمان زمان

آن خسرو گردون خیم، آن عادل نیکوشیم

آن قلزم جود و کرم، آن حصن دین را پاسبان

در دیده اهل نظر، بر چرخ نبود ماه و خور

گردیده ز آن والاگهر، روشن دو چشم آسمان

از سعی آن شخص هنر، یکرنگ شاه دادگر

«ریواس بیگ » نامور، سرحلقه آزادگان

آمد بانجام این چنین، عالی بنائی بس متین

محکم اساس و دلنشین، چون اعتقاد مؤمنان

هر خشت این عالی بنا، باشد بدرگاه خدا

پیوسته یکدست دعا، از بهر شاه کامران

فیضش چو دین افزون زحد، گفتا بتاریخش خرد:

«این طاق گل نبود،بود طاق دل روشندلان »