گنجور

 
واعظ قزوینی

خور اوج شاهنشهی، سایه حق

محیط کرم، کوه مجد و شهامت

«سلیمان ثانی » که روشن چراغی

ندارد چو او خاندان کرامت

ز سرکوب میخ وجود مخالف

دهد خیمه عدل و دین را اقامت

به او چشم خلق است روشن الهی

ز چشم بد خلق دارش سلامت

ز توفیق ایزد چو معمار عزمش

بتعمیر این روضه افراخت قامت

ز اتمام این گنبذش شد مهیا

پناهی عجب ز آفتاب قیامت

بتاریخش اندیشه رو داد و گفتم:

«شد آباد این بارگاه امامت »

 
 
 
انوری

ملک یوسف ای حاتم طی غلامت

ملوک جهان جمله در اهتمامت

خداوند خاص و خداوند عامی

از آن بندگی می‌کند خاص و عامت

جهان کیست پروردهٔ اصطناعت

[...]

مجد همگر

زهی خواجه صدر انجام غلامت

خهی خسرو چرخ دراهتمامت

تو دستور شرقی و مغرب به حکمت

تو مشهور غربی و مشرق مقامت

کشیده به حد جنوب است خیلت

[...]

قاآنی

بهادر شه ای شهریاران ‌غلا‌مت

قضا و قدر هردو در اهتمامت

به خاصان درافتاده غوغای عامی

ز ادراک خاص و ز انعام عامت

جهان آفرین زافرینش ندارد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه