با حوادث برنمیآیند مال و جاهها
پا نمیگیرد پیش تندباد این کاهها
روشنایی از در حق کن طلب، زآن رو که هست
چشم و ابروهای تصویر، این در و درگاهها
همرهی از لطف حق جو، تا به مقصد ره بری
غیر بیراهی نمیآید، از این همراهها
بازی دولت مخور چندین، که مانع نیستند
آفتاب حشر را، این خیمه و خرگاهها
با ستمگر گو چه چشم روشنی داری دگر
از چراغی کان برافروزد ز درد آهها؟
میشمارند اهل دنیا فقر را بیجوهری
طعن نامردی به مردان میزنند این داهها
دل به دنیا میدهی و میستانی رنج و غم
میدهی نقدی چنین از کف به این تنخواهها
ای که دلتنگی ز پستیهای قدر خویشتن
یوسفی دارد چو حسن عاقبت، این چاهها
خانه چون نبود، اثاث خانه واعظ بهر چیست؟
خانه دل را مکن ویران به این دلخواهها!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.