تا چند ای ستمگر تاراج مال و جانها؟
برخود بزن دو روزی ای برق خان و مانها
چون ناوک فغانم، هردم ز دل نخیزد؟
قد از کشاکش چرخ، گردید چون کمانها
باز سفید پیری اینک رسید ز آن رو
مرغان عقل و حس رم کردند از آشیانها
موی سفید نبود، ما را به سر ز پیری
بهر سفید گوییست در پند ما زمانها
ما را نماند در کام، دیگر اثر ز دندان
این سفره را فشاندیم، زین خورده استخوانها
چون پیریم شکسته است در یکدگر ببینید
چندین به خود مباشید مغرور ای جوانها
واعظ مدار صحبت، اکنون به هرزهگوییست
در عهد ما خموشی حرفیست بر زبانها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد و انتقاد از بی عدالتی و ستمگری میپردازد. شاعر با اشاره به گذر زمان و پیری، میگوید که جوانان نباید مغرور شوند و در عیش و خوشی غرق شوند، زیرا در نهایت پیری و شکستگی به سراغشان میآید. همچنین از تیرهروزیها و دردهایی که بر سر مال و جان مردم آمده، گلایه دارد و از واعظان میخواهد به بیهودهگویی نپردازند، بلکه در برابر واقعیتهای تلخ جامعه بیصدا بمانند. این شعر به نوعی دعوت به تفکر و عبرتگیری از گذشتگان است.
هوش مصنوعی: تا کی همچنان به ظلم و غارت اموال و جانها ادامه میدهی؟ در این چند روز متوقف شو و کمی به خود بیا!
هوش مصنوعی: چرا مانند تیر از دل من فریاد برنخیزد؟ قد من چون کمانها به خاطر سختیهای زندگی خم شده است.
هوش مصنوعی: پیری مانند پرندهای سفید به سراغ ما آمده و به همین دلیل، پرندگان عقل و احساس از لانههای خود فرار کردهاند.
هوش مصنوعی: در گذشته هیچ موی سفیدی نداشتیم، اما امروز که به پیری نزدیک میشویم، مردم بر ما میگوییند که این نشانه پیری است و ما در طول زمان به این نکته پی بردیم.
هوش مصنوعی: ما دیگر چیزی در دهان نداریم، اثر دندانهای ما بر این سفره از بین رفته، چون از این خوراک فقط استخوانها باقی مانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که ما پیر میشویم و در کنار هم قرار میگیریم، بهتر است که جوانان مراقب باشند و به خودشان مغرور نشوند.
هوش مصنوعی: واعظ، فیالواقع در حال سخنرانی است، اما در این زمان صحبت کردن دربارهی مسائل بیاهمیت در جامعه رایج شده و هر کسی ساکت است و هیچکس چیزی نمیگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشکن سبو و کوزه ای میرآب جانها
تا وا شود چو کاسه در پیش تو دهانها
بر گیجگاه ما زن ای گیجی خردها
تا وارهد به گیجی این عقل ز امتحانها
ناقوس تن شکستی ناموس عقل بشکن
[...]
در باغ دل نهان بود از رفتگان نشانها
این آتش آگهی داد ما را ز کاروانها
چندان که شمع کاهد با عافیت قرین است
بازار ما ندارد سودی به این زبانها
تنگی ز بس فشردهست این عرصهٔ جدل را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.