تنگ از بسکه شد زمانه ما
مردمی خاست از میانه ما
چون نشینم بزیر چرخ که هست
حلقه مار آشیانه ما
راحت از ما ز بس گریزان است
میرمد خواب از فسانه ما
لخت دل نامه و، ز داغش مهر
اشک ما، قاصد روانه ما
بس بود دود آه و آتش عشق
لاجورد و طلای خانه ما
دارد از اشک شمع سان پرچم
علم آه عاشقانه ما
خاکساریم و، همچو آب حیات
میخورد خاکمال دانه ما
میکند ترک مسجد و منبر
بشنود واعظ ار ترانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز مردم در زمانی پر درد و رنج میپردازد. شاعر از تنگناها و مشکلات معاصر صحبت میکند و احساس میکند که آرامش و راحتی از زندگیاش گریخته است. او به ناامیدی و غم عشق اشاره میکند و آتش عشق را به عنوان دودی که در زندگیاش پُر شده، معرفی میکند. همچنین، فراق و دوری به همراه اشک و ناله به تصویر کشیده شده است. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که به خفت و عجز دچار شده و حتی صدای واعظ نیز نمیتواند او را از غم و اندوهش رها کند. شعر بیانگر عمیقترین احساسات انسانی و ناامیدی از شرایط زندگی است.
هوش مصنوعی: زمانه ما به قدری سخت و تنگ است که از میان ما مردمی برخاستند.
هوش مصنوعی: زمانی که در زیر آسمان بنشینم، متوجه میشوم که اینجا، مانند حلقهای از مار، منزلگاه ماست.
هوش مصنوعی: به راحتی از ما دور شده و خواب، به خاطر داستان ما، از ما فرار میکند.
هوش مصنوعی: دل ما ز کُنجِ تنهایی و غم، به مانند نامهای بیصاحب است و اشکهای ما همچون مهر بر آن حک شدهاند. این دل شگسته، احساسات ما را به قاصدی میسپارد تا برساند.
هوش مصنوعی: دود و آتش ناشی از عشق کافی است، دیگر نیازی به زیباییها و زرق و برقهای خانهمان نیست.
هوش مصنوعی: شمعی که با اشک میسوزد، مانند پرچم علم ما است که به عشق نگاه میکند.
هوش مصنوعی: ما humble و فروتن هستیم، و مانند آب حیات که به خاک nourishing میدهد، زندگی ما هم وابسته به آن چیزی است که به ما داده شده است.
هوش مصنوعی: واعظ اگر صدای ترانه ما را بشنود، ترک مسجد و منبر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دریغا که در زمانهٔ ما
هزل آید به کارخانهٔ ما
بود شهباز آشیانهٔ ما
محو در بحر بیکرانهٔ ما
نیست زین مزرع آب و دانه ما
ملکوتست آشیانه ما
کبک کهسار و بلبل گلزار
گوش دارند بر ترانه ما
هر طرف صورت تازه ای بندند
[...]
غنچهسان بیدر است خانهٔ ما
بیضه گل کرده آشیانهٔ ما
همچو شبنمدرین چمن محو است
به نم چشم آب و دانهٔ ما
بال بربال شهرت عنقاست
[...]
شور دلها بود ترانهٔ ما
نمک دیدهها فسانهٔ ما
دستپروردگان صیادیم
قفس ماست، آشیانهٔ ما
سر رفعت به عرش میساید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.