نگذاشت جان غم تو برای شهادتی
دارند عاشقان عوض جان، ارادتی
آنجا که آفتاب رخت پرتو افگند
با سایه همای، نباشد سعادتی
آیی مگر بتهنیت ما، و گر نه نیست
بیماری هوای غمت را عیادتی
دعوی کند چو تیغ تو با آب زندگی
دارند کشتگان غمت هم شهادتی
در بند رسم و عادت دنیا نبودن است
در شهر عشق باشد اگر رسم و عادتی
حالی ندیده ایم ز پیران این زمان
جز اینکه هستشان بجوانان ارادتی
واعظ اگر زیاده طلب باشی از جهان
شکر است شکر نعمت از حد زیادتی!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شایسته قبول، ندارم عبادتی
جز بر سیاه نامگی خود شهادتی
بر ما بغیر نعمت فقر است ناگوار
داریم ما بهیچ نداری چو عادتی
تحصیل ملک فانی دنیا، زر شد نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.