چهره آرایی بود از نشأه می ننگ او
از می کیفیت خود می فروزد رنگ او
گر بروی ما نمی خندد، نه از بی لطفی است
جا نمی یابد تبسم در دهان تنگ او
در دل او ذره یی نبود ز دلسوزی اثر
ز آن سیه روزم، که این آتش ندارد سنگ او
بر نیامد از دل زاری دل سختش ز جا
گرچه باشد دست دلها جمله زیر سنگ او
نیست ممکن کز دهان تنگ او گیرد سراغ
خط عبث گردد بگرد عارض گلرنگ او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس ناامیدی و سستی در عشق و ارتباط عاطفی است. شاعر به توصیف چهرهای میپردازد که از می و زیبایی بهرهمند است، اما وقتی به خود مینگرد، از خنده و خوشرویی بیبهره است. او اشاره میکند که در دل این شخص نشانی از محبت و دلسوزی وجود ندارد و حتی در سختترین شرایط نیز نمیتواند از دلش زاری کند. در نهایت، شاعر میگوید که از دهان این فرد، هیچ حرفی برنمیآید و تمامی سعیها و جستوجوها بیثمر است. این شعر حس یأس و ناکامی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهاش ناشی از نوشیدن شراب است و نقص او به خاطر تمتّع از شراب، رنگ و جلوهی وجودش را میافزاید.
هوش مصنوعی: اگر تو بروی، او نمیخندد، و این به خاطر بیلطفی او نیست. لبهایش آنقدر تنگ است که نمیتواند تبسمی را در آنجا جا دهد.
هوش مصنوعی: در دل او حتی یک ذره هم نشانی از دلسوزی نبود. از آن وضعیت ناخوشایند من است که این آتش نمیتواند به سنگ او آسیبی برساند.
هوش مصنوعی: دل زار و آزردهای که از سختیهای زندگی شکایت نمیکند و با وجود همه دردها، همچنان قوی و استوار است. حتی اگر دلهای دیگران در زیر بار مشکلات شکسته شوند، دل او همچنان محکم و مقاوم باقی مانده است.
هوش مصنوعی: غیر ممکن است که از دهان باریک او، نشانی از سخنان بیفایده به دست آید، چرا که تنها میتوان به زیبایی صورت او توجه کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز کوشیدن نیارد شیر گردون جنگ او
اژدها زنهار خواهد روز جنگ از چنگ او
تیغ رادی زیر زنگ جهل پنهان گشته بود
کف گوهر بخش او بزدود یکسر زنگ او
کوه و دریا برنگیرد روز رادی جود او
[...]
گوهر خاکی که آمد آسمان هم رنگ او
شد بریده پای خصم از گام همچون خنگ او
در نیام تنگ و تاریک ارچه محبوسش کنی
وهم هم بیرون نیارد وقت تنگاتنگ او
صبحدم روی افق رنگین اگر گردد سزد
[...]
نیست هر آیینه را تاب رخ گلرنگ او
هم مگر آیینه سازند از دل چون سنگ او
در شب تاریک نتوان دزد را دنبال رفت
دل گرفتن مشکل است از طره شبرنگ او
از لطافت نسبت رخسار او با گل خطاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.