سبزهها میدمد و آب روان میآید
ابر چون دیده من گریهکنان میآید
از پس گشتن صحرا و لب جوی و چمن
هوسی در دل هر پیر و جوان میآید
سر و بالای من از من شده، زانم ناخوش
که به گلزار بسی سرو روان میآید
جان کشم پیش و جهان هم، اگرم دست دهد
اندر آن راه که آن جان جهان میآید
نه همانا که من امشب بکشم تا به سحر
کای صبا، از تو مرا بوی فلان میآید
اینکه آن شوخ همیآید و خلقی بیهوش
مرده را مژده رسانید که جان میآید
منه، ای باد، فزون بار غبارش زین بیش
که گرانبار دل و جان کسان میآید
کوه غم دارم و یک لحظه برون میریزم
بر دل نازکش آن نیز گران میآید
خسروا، دست به فتراک امید که زدی؟
تو سنی دان که نه در ضبط عنان میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
یا نسیمیست کز آن سوی جهان میآید
یا رب این آب حیات از چه وطن میجوشد
یا رب این نور صفات از چه مکان میآید
عجب این غلغله از جوق ملک میخیزد
[...]
آن نه عشق است که از دل به دهان میآید
وان نه عاشق که ز معشوق به جان میآید
گو برو در پس زانوی سلامت بنشین
آن که از دست ملامت به فغان میآید
کشتی هر که در این ورطه خونخوار افتاد
[...]
یار میآید و در دیده چنان میآید
که پری پیکری از عالم جان میآید
سر سودای تو گنجی است نهان در دل من
به زیان میرود آن چون به زبان میآید
من گرفتم که ز عشق تو حکایت نکنم
[...]
از لب او سختی چون به زبان میآید
گوییا آب حیاتی به دهان میآید
خواهد آمد ز منت تیر بلا بر جان گفت
در دل خسته مراه نیز چنان میآید
بر در او نه منم آمده جان بر کف دست
[...]
تن سرگشته ز هجر تو به جان میآید
همچو شمع آتشم از دل به زبان میآید
گر بگویم سخنی همچو میانت باریک
عقدهای چون کمر تو به میان میآید
میکَشد بار فراق تو دلم بار دگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.