ز خوی تند، همان تندخو بجان آید
که هم ز تندی خود سیل در فغان آید
همان قدر که ستم میکنی، ستم بینی
بقدر زور کمان، زور بر کمان آید
ز چنگ خجلت مظلوم، چون رهد ظالم؟
اگر نه پای مکافات در میان آید؟!
ز بس کشیده ام از حرف تند، خجلت ها
ترم از مصرع تندی که بر زبان آید!
چنان کناره نکردیم از جهان واعظ
که حرف عزلت ما نیز در میان آید!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع ستم و تاثیر آن بر فرد ستمگر و ستمدیده پرداخته است. شاعر به تندی و خشونت کلامی اشاره میکند و بیان میکند که هر چه بیشتر ظلم کنی، خودت هم به همان اندازه ظلم را تجربه میکنی. او همچنین از خجالت ناشی از سخنان تند خود سخن میگوید و نشان میدهد که اگر ستمی در کار باشد، عواقب آن حتماً به سراغ ستمگر خواهد آمد. در نهایت، به کنارهگیری از دنیا و سخنان واعظانه اشاره میکند که نشاندهنده جدایی از دغدغههای دنیوی است.
هوش مصنوعی: از خوی تند و دشوارگیری کسی دچار سختی میشود که خودش نیز به خاطر تندخوییاش، دچار دردسر و فریاد میگردد.
هوش مصنوعی: هر چقدر که بر دیگران ظلم میکنی، به همان اندازه هم ظلم و ستم را تجربه خواهی کرد. مانند نیرویی که بر کمان وارد میشود، نتیجهای مشابه از آن نیرو به خود کمان باز میگردد.
هوش مصنوعی: چگونه یک ظالم میتواند از دست خجالت و شرم مظلوم فرار کند، اگر عواقب کارش در میان باشد؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلی از سخنان تند و تیز شنیدهام، از اینکه خودم هم حرفی تند بزنم، شرمندهام.
هوش مصنوعی: ما از دنیا به طور کامل فاصله نگرفتیم که حرف و سخن ما در کنارهگیریمان هم شنیده شود!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نیاز و آرزوی من به روی فخرالدّین
از آن گذشت که در حیّز بیان آید
بدان که جان مرانسبتیست با لطفت
ز شوق لطف تو هر دم دلم بجان آید
گهر نثار کند بر سر زبان چشمم
[...]
مرا چو نام لبت بر سر زبان آید
ز ذوق آن سخنم آب در دهان آید
در آن نفس که ز رویت حکایتی گویم
ز هر نفس که زنم بوی گلستان آید
به شرح زلف دراز تو در نمیپیچم
[...]
نسیم باد صبا چون ز بوستان آید
مرا ز نکهت او بوی دوستان آید
برون دود زره دیده اشک گرم روم
ز بسکه از دل پر خون من بجان آید
قلم چه شرح دهد زانک داستان فراق
[...]
اگر به رنگ و بوی تو گل به گلستان آید
هزار بلبل سرمست در فغان آید
وگر ز بوی تو یابد شمال یک شمه
چو جان لطیف شود، در بدن روان آید
حکایت لب تو گر به جام میگویم
[...]
گمان برم که مگر سر بر آسمان سودم
سرم شبی که بر آن خاک آستان آید
شدم زضعف چو مویی و از نزاکت طبع
گرش بدل گذرم بر دلش گران آید
گل از نشاط کله سوی آسمان افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.