نیاز و آرزوی من به روی فخرالدّین
از آن گذشت که در حیّز بیان آید
بدان که جان مرانسبتیست با لطفت
ز شوق لطف تو هر دم دلم بجان آید
گهر نثار کند بر سر زبان چشمم
مرا چو نام شریف تو بر زبان آید
به جستجوی خبر جانم از دریچۀ گوش
زمان زمان به سر راه کاروان آید
همه تسلّی جانم بدان بود هر شب
که با خیال تو در ذکر سوزیان آید
سلام و خدمت خادم ازو قبول کند
چو باد خوش دمش از خاک اصفهان آید
بدان که از خدمات رهی گرانبارست
نسیم باد صبا چون که ناتوان آید
اگر شمایل لطفت بکوه بر شمرم
ز یاد خلق تواش آب بر دهان آید
ز شرم لفظ تو متواریست آب حیات
درون پردۀ ظلمت از آن نهان آید
بنزد لطف تو گر هیچ باشدش آبی
چو آب سوی جنابت بر دوان آید
دهد شمایل لطف تو خاطرم را یاد
سحرگهان که نسیمی ز گلستان آید
زمان وصل تو امیددارم و دانم
زمان جانم اگر ناید آن زمان آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و علاقه عمیق خود به فخرالدین میپردازد و بیان میکند که این احساسات فراتر از کلمات است. او از شوق و لطافت فخرالدین سخن میگوید که جانش را تحت تأثیر قرار میدهد. او به زیباییهای چشمانش اشاره میکند و ابراز میکند که دائماً به یاد فخرالدین است و این عشق به او تسلی میبخشد. همچنین از احساسات و افکارش در مورد فخرالدین در شبها، و همچنین خدمت و احترام به او در اصفهان میگوید. در نهایت، شاعر امید میدارد که روزی به وصال فخرالدین دست یابد و بر این باور است که چنین زمانی حتماً خواهد آمد.
هوش مصنوعی: تمایل و آرزوی من نسبت به فخرالدین به قدری عمیق و فراتر از کلام است که نمیتوان آن را به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: بدان که جان من رابطهای خاص با زیبایی تو دارد، زیرا به خاطر محبت و لطف تو هر لحظه دلم به زندگی و جان میآید.
هوش مصنوعی: چشمم مانند جواهری گرانبها بر زبان من میافشاند، هنگامی که نام نیک تو بر زبانم جاری میشود.
هوش مصنوعی: در تلاش هستم تا از طریق گوش زمان، از حال و آینده جانم را بشناسم، در حالی که زمان به سوی کاروان زندگی پیش میرود.
هوش مصنوعی: هر شب که با خیال تو در دل خود به یادسرورم میافتم، همه آرامش و تسلّی زندگیام از همین خیال توست.
هوش مصنوعی: سلام و خدمت خادم او را پذیرا میشود، همانطور که نسیم خوشی که از خاک اصفهان میوزد.
هوش مصنوعی: بدان که نسیم باد صبا وقتی میوزد، نشانهای از تلاش و زحمت پیوسته است؛ زیرا اگرچه به نظر میرسد ناتوان است، اما اثرات بزرگی از خود بر جا میگذارد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییها و لطافتهای تو را به دیگران نشان دهم، یاد خلق و معشوقِ تو در دل من زنده میشود و باعث میشود در دهانم طعم شیرین عشق تو حس شود.
هوش مصنوعی: از شرم تو، واژهها در پسزمینه پنهان شدهاند؛ مانند آب حیات که در تاریکی مخفی است و تنها از آنجا نمایان میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است لطف تو بسیار کم و ناچیز باشد، اما همچنان مثل آبی زلال، به سوی تو روانه میشود.
هوش مصنوعی: چهرهی محبت تو یادآور صبح زود است، زمانی که نسیمی از باغ گلها وزیدن میگیرد و مرا به یاد زیباییهای آن میاندازد.
هوش مصنوعی: در زمان وصالت امیدوارم و مطمئنم که اگر آن زمان که جانم نیست، بالاخره خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا سخن چو بیاد تو بر زبان آید
به طعم آب حیات و به ذوق جان آید
ز لفظ و معنی تو پای زاستر ننهد
چو عقل را هوس باغ و بوستان آید
بهر کجا که اشارت کند سر انگشتت
[...]
مرا چو نام لبت بر سر زبان آید
ز ذوق آن سخنم آب در دهان آید
در آن نفس که ز رویت حکایتی گویم
ز هر نفس که زنم بوی گلستان آید
به شرح زلف دراز تو در نمیپیچم
[...]
نسیم باد صبا چون ز بوستان آید
مرا ز نکهت او بوی دوستان آید
برون دود زره دیده اشک گرم روم
ز بسکه از دل پر خون من بجان آید
قلم چه شرح دهد زانک داستان فراق
[...]
اگر به رنگ و بوی تو گل به گلستان آید
هزار بلبل سرمست در فغان آید
وگر ز بوی تو یابد شمال یک شمه
چو جان لطیف شود، در بدن روان آید
حکایت لب تو گر به جام میگویم
[...]
گمان برم که مگر سر بر آسمان سودم
سرم شبی که بر آن خاک آستان آید
شدم زضعف چو مویی و از نزاکت طبع
گرش بدل گذرم بر دلش گران آید
گل از نشاط کله سوی آسمان افکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.