گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

نیاز و آرزوی من به روی فخرالدّین

از آن گذشت که در حیّز بیان آید

بدان که جان مرانسبتیست با لطفت

ز شوق لطف تو هر دم دلم بجان آید

گهر نثار کند بر سر زبان چشمم

مرا چو نام شریف تو بر زبان آید

به جستجوی خبر جانم از دریچۀ گوش

زمان زمان به سر راه کاروان آید

همه تسلّی جانم بدان بود هر شب

که با خیال تو در ذکر سوزیان آید

سلام و خدمت خادم ازو قبول کند

چو باد خوش دمش از خاک اصفهان آید

بدان که از خدمات رهی گرانبارست

نسیم باد صبا چون که ناتوان آید

اگر شمایل لطفت بکوه بر شمرم

ز یاد خلق تواش آب بر دهان آید

ز شرم لفظ تو متواریست آب حیات

درون پردۀ ظلمت از آن نهان آید

بنزد لطف تو گر هیچ باشدش آبی

چو آب سوی جنابت بر دوان آید

دهد شمایل لطف تو خاطرم را یاد

سحرگهان که نسیمی ز گلستان آید

زمان وصل تو امیددارم و دانم

زمان جانم اگر ناید آن زمان آید

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کمال‌الدین اسماعیل

مرا سخن چو بیاد تو بر زبان آید

به طعم آب حیات و به ذوق جان آید

ز لفظ و معنی تو پای زاستر ننهد

چو عقل را هوس باغ و بوستان آید

بهر کجا که اشارت کند سر انگشتت

[...]

همام تبریزی

مرا چو نام لبت بر سر زبان آید

ز ذوق آن سخنم آب در دهان آید

در آن نفس که ز رویت حکایتی گویم

ز هر نفس که زنم بوی گلستان آید

به شرح زلف دراز تو در نمی‌پیچم

[...]

خواجوی کرمانی

نسیم باد صبا چون ز بوستان آید

مرا ز نکهت او بوی دوستان آید

برون دود زره دیده اشک گرم روم

ز بسکه از دل پر خون من بجان آید

قلم چه شرح دهد زانک داستان فراق

[...]

ناصر بخارایی

اگر به رنگ و بوی تو گل به گلستان آید

هزار بلبل سرمست در فغان آید

وگر ز بوی تو یابد شمال یک شمه

چو جان لطیف شود، در بدن روان آید

حکایت لب تو گر به جام می‌گویم

[...]

ابوالحسن فراهانی

گمان برم که مگر سر بر آسمان سودم

سرم شبی که بر آن خاک آستان آید

شدم زضعف چو مویی و از نزاکت طبع

گرش بدل گذرم بر دلش گران آید

گل از نشاط کله سوی آسمان افکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه