گنجور

 
واعظ قزوینی

ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل می‌شود

آسیا بی‌پره چون گردید، باطل می‌شود

عاقلان را پاس این و آن، کم از زنجیر نیست

چون می‌خواهد، اگر دیوانه عاقل می‌شود

تا نسازی خرج نقد خود، نمی‌آید به کار

دل چو از دست تو بیرون می‌رود، دل می‌شود

هیچکس از شیوه افتادگی نقصان نکرد

عاقبت از خاکساری دانه حاصل می‌شود

با عصا شاید کند طی نفس راه بندگی

چوب در کار است، اسبی را که کاهل می‌شود

نیست دخل امروز فکر خرج را در کار خلق

نقد عمر مردمان، خرج مداخل می‌شود

پا نهد گر کس به دام عقل از روی رضا

پس چرا مجنون به ضرب چوب عاقل می‌شود؟!

در هوای عشق از بس تشنه خون خودم

خون من آب دم شمشیر قاتل می‌شود

با زبان چرب می‌خواهد نشاند آتشم

می‌رود هرچند عقل، جاهل می‌شود!

میل آن مژگان کج بی‌جا نباشد، چشم من

هرکه می‌بیند رخ خوب تو، مایل می‌شود!

مدرس آن زلف دارد، حلقه‌ای از درس عشق

گر خورد دود چراغ آنجا دلت، دل می‌شود!

از دم تیغ است واعظ راه حق باریک‌تر

نیست جز خونش به گردن، هرکه غافل می‌شود

 
 
 
وحشی بافقی

گرچه می‌دانم که می‌رنجی و مشکل می‌شود

گر نکوبی حلقه صد جا بر در دل می‌شود

همچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسن

زانکه لازم گشت و جایش شمع محفل می‌شود

یک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرست

[...]

صائب تبریزی

گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل می‌شود

چون صدف گر آب نوشم، عقدهٔ دل می‌شود

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
سلیم تهرانی

عاشق پرشِکوه خاموش از تغافل می‌شود

طوطی از آیینه چون رو دید، بلبل می‌شود

فارغ از زخم خس و خاریم کز فیض چمن

دامنت ما خود به خود چون غنچه پر گل می‌شود

دست و پایی زن، که نبود در شمار زندگان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلیم تهرانی
اسیر شهرستانی

از من آن چشم تغافل‌کیش غافل می‌شود

گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل می‌شود

عشق هرکس را که پوشد خلعت غم در لباس

گاه با اختر گهی با غنچه یکدل می‌شود

بعد مردن هم محبت شمع بالین من است

[...]

سیدای نسفی

در محبت طفل اشکم گوهر دل می شود

چون مربی شد پدر فرزند قابل می شود

می پرد قمری ز شادی قد قد از بالای سرو

قامت او گر به سوی باغ مایل می شود

شمع بعد از کشتن پروانه قصد خود کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه