ریخت چون دندان، مدار جسم مشکل میشود
آسیا بیپره چون گردید، باطل میشود
عاقلان را پاس این و آن، کم از زنجیر نیست
چون میخواهد، اگر دیوانه عاقل میشود
تا نسازی خرج نقد خود، نمیآید به کار
دل چو از دست تو بیرون میرود، دل میشود
هیچکس از شیوه افتادگی نقصان نکرد
عاقبت از خاکساری دانه حاصل میشود
با عصا شاید کند طی نفس راه بندگی
چوب در کار است، اسبی را که کاهل میشود
نیست دخل امروز فکر خرج را در کار خلق
نقد عمر مردمان، خرج مداخل میشود
پا نهد گر کس به دام عقل از روی رضا
پس چرا مجنون به ضرب چوب عاقل میشود؟!
در هوای عشق از بس تشنه خون خودم
خون من آب دم شمشیر قاتل میشود
با زبان چرب میخواهد نشاند آتشم
میرود هرچند عقل، جاهل میشود!
میل آن مژگان کج بیجا نباشد، چشم من
هرکه میبیند رخ خوب تو، مایل میشود!
مدرس آن زلف دارد، حلقهای از درس عشق
گر خورد دود چراغ آنجا دلت، دل میشود!
از دم تیغ است واعظ راه حق باریکتر
نیست جز خونش به گردن، هرکه غافل میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی معانی عمیق عشق و عقل میپردازد و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند عقل را تحت تاثیر قرار دهد. شاعر به معضلات و چالشهای زندگی اشاره میکند و بیان میکند که انسانها با وجود مشکلات و افتادگی، میتوانند به دستاوردهایی برسند. عشق، به عنوان نیرویی قوی، میتواند فرد را به سمت جنون و دیوانگی بکشد و در عین حال یادآور این است که در زیر پوشش عشق، افراد به حقیقت خود میرسند. شاعر با استفاده از تشبیهات و تمثیلهای مختلف، افکار و احساسات پیچیده انسان را بررسی میکند و به اهمیت خضوع و خاکساری اشاره میکند که میتواند راهگشای فرد در زندگی باشد. در نهایت، پیام شعر این است که عشق و خرد همواره در تقابل هستند و هر کدام تاثیری عمیق بر جان انسان میگذارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه میدانم که میرنجی و مشکل میشود
گر نکوبی حلقه صد جا بر در دل میشود
همچو فانوسش کسی باید که دارد پاس حسن
زانکه لازم گشت و جایش شمع محفل میشود
یک رهش خاص از برای جان ما بیرون فرست
[...]
گر شکر در جام ریزم، زهر قاتل میشود
چون صدف گر آب نوشم، عقدهٔ دل میشود
عاشق پرشِکوه خاموش از تغافل میشود
طوطی از آیینه چون رو دید، بلبل میشود
فارغ از زخم خس و خاریم کز فیض چمن
دامنت ما خود به خود چون غنچه پر گل میشود
دست و پایی زن، که نبود در شمار زندگان
[...]
از من آن چشم تغافلکیش غافل میشود
گر چنین خواهد گذشتن کار مشکل میشود
عشق هرکس را که پوشد خلعت غم در لباس
گاه با اختر گهی با غنچه یکدل میشود
بعد مردن هم محبت شمع بالین من است
[...]
در محبت طفل اشکم گوهر دل می شود
چون مربی شد پدر فرزند قابل می شود
می پرد قمری ز شادی قد قد از بالای سرو
قامت او گر به سوی باغ مایل می شود
شمع بعد از کشتن پروانه قصد خود کند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.