گردید حرص افزون، آن را که مال افزود
میگردد آب پر زور، چون میشود گل آلود
در دل محبت زر، سودا فزاست در سر
روشن بود که آذر، هرگز نبوده بی دود
آن را که دست احسان، کم سوده دست عوران
دست از تأسف آن، خواهد بسی بهم سود
خواهی شوم مکرم، داد ودهش مکن کم
بر فرق خلق عالم، جا دارد ابر از جود
راه نگاه احسان، بر حال تنگدستان
از چشم تنگ دوران، گردیده است مسدود
ما راز دانه دل، در کشت این تن گل
مقصود بود حاصل، حاصل نگشت مقصود!
تا بود دیده دید، فکر نبود کم دید
از بهر بود گردید، عمری که بود نابود
این جان درد پرورد، صد بار امتحان کرد
به بود از دوا درد، داری چه درد بهبود؟
واعظ چه کوبکویی؟ کام از در که جویی؟
با خویشتن نگویی: جز دوست کیست موجود؟!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از درد دوری تو جانا دلم بفرسود
صبر و قرار یکسر عشقم ز دست بربود
گر باورت نباشد از ما غم جهان را
تو سیم اشک ما بین بر چهره زراندود
دیدی که در فراقت ای نور هر دو دیده
[...]
شاها مصایبت را دیدم چو غیر محدود
از دیده و دهانم انگیخت درمنضود
ارجو که برگزینی از شاعرانم از جود
آری چو هست جیحون خود چیست شعر مسعود
آن ماهرو که پروین پروانۀ رخش بود
در خاک و خون بیالود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.