از درد دوری تو جانا دلم بفرسود
صبر و قرار یکسر عشقم ز دست بربود
گر باورت نباشد از ما غم جهان را
تو سیم اشک ما بین بر چهره زراندود
دیدی که در فراقت ای نور هر دو دیده
نارم به دل فتاده روی مرا چو به بود
بگذاشتی به دردم وز پیش ما برفتی
آری مگر نگارا دلخواه تو چنین بود
کاندر غم فراقت جان را دهم به خواری
گرچه نبود ما را در غم امید بهبود
آهم به هفت گردون رفت از غم فراقت
آری از آتش دل پنهان نمی شود دود
از وصل خود زلالی بر جان تشنه لب ریز
ورنه به آب دیده شستن نداردم سود
بیچاره دل به هجران جان داد در همه عمر
ای نور دیده یک شب در صحبتت نیاسود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد و عذاب ناشی از دوری معشوقش سخن میگوید. او بیان میکند که عشقش باعث از بین رفتن صبر و آرامشش شده و بدون وجود معشوق، غم بر زندگیاش سایه انداخته است. او به شدت دلتنگ است و احساس میکند که حتی اشکهایش هم قادر نیستند درد دوری را تسکین دهند. شاعر اشاره میکند که در غم و اندوه دوری، جانش را به راحتی فدای معشوق میکند و به سختی میتواند با این غم کنار بیاید. در پایان، او از حسرت یک لحظه بودن با معشوق سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه این هجران تمام سالهای عمرش را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: دلم به خاطر دوری تو بسیار ناراحت و ناتوان شده است، صبر و آرامشم از بین رفته و عشق من به طور کامل از دست رفته است.
هوش مصنوعی: اگر به ما ایمان نداری، اشکهای ما را که بر چهرهای زرین میریزد، تماشا کن تا درد و رنج این دنیا را بهتر درک کنی.
هوش مصنوعی: آیا دیدهای که در دوری تو، ای روشنی هر دو چشمم، چقدر دل مرا آشفته کرده و چهرهام را مانند رویدادهای سخت تحت تأثیر قرار داده است؟
هوش مصنوعی: تو دردی را که برایم به وجود آوردی، ترک کردی و از پیش من رفتی. آیا واقعاً این برای تو، ای معشوق، مطلوب و دلخواه بود؟
هوش مصنوعی: در غم جدایی تو، جانم را با کمال ناچیزی میدهم، هرچند که در این سختیها امیدی به بهبود وضعیت ما نیست.
هوش مصنوعی: آه من از غم دوریات به آسمانها رسید و بهراستی که دود دل آزردهام هرگز نمیتواند پنهان بماند.
هوش مصنوعی: اگر از وصال تو، بر جان تشنهام طراوتی نریزد، پس هیچ فایدهای نخواهد داشت که با اشکهای خودم خودم را بشویم.
هوش مصنوعی: دل بیچاره در تمام عمر به خاطر جدایی جان سپرد و ای نور چشم، یک شب هم در کنار تو آرام نگرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گردید حرص افزون، آن را که مال افزود
میگردد آب پر زور، چون میشود گل آلود
در دل محبت زر، سودا فزاست در سر
روشن بود که آذر، هرگز نبوده بی دود
آن را که دست احسان، کم سوده دست عوران
[...]
شاها مصایبت را دیدم چو غیر محدود
از دیده و دهانم انگیخت درمنضود
ارجو که برگزینی از شاعرانم از جود
آری چو هست جیحون خود چیست شعر مسعود
آن ماهرو که پروین پروانۀ رخش بود
در خاک و خون بیالود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.