گنجور

 
واعظ قزوینی

زیور تن صحت اعضاست اهل هوش را

نیست دری پربهاتر از شنیدن گوش را

هست کم حرفی حدیثی معنیش فهمیدگی

از کتاب عقل سطری دان لب خاموش را

بردبارانند بر خلق جهان سرور از آن

داده اند اعضای تن جابر سر خود دوش را

ظرف این بد باطنان را جز خیال خام نیست

زین طبقها وای بردارند اگر سرپوش را

نیست پند تلخ واعظ، آشنای هر مذاق

می برد از هوش این می کبک صاحب هوش را

 
 
 
صائب تبریزی

پرده دار حرف دعوی کن لب خاموش را

از دبستان بر میاور طفل بازیگوش را

مور بر خوان سلیمان خون خود را می خورد

خرمن گل مایه حسرت بود آغوش را

نیست بر بالای دست خاکساری هیچ دست

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قصاب کاشانی

تا گشود از بهر گفتاری لب خاموش را

در شکر آمیخت آن اهل زمرّدپوش را

روز اول کرد ما را چشم مست او خراب

باده‌پیمایی نشاید ساقی مدهوش را

تشنه نیسان چو مردان سعادتمند باش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه