به جبهه چین ز غم روزیت خطا باشد
که چین جبهه، لب شکوه از خدا باشد
گشاد کار خود از بستگی طلب ای دل
که چشم کور در روزی گدا باشد
بزینت در و دیوار نیستم مائل
که نقش خانه من، نقش بوریا باشد
کدام ملک نکوتر، زملک عافیت است؟
چه تاج شاهی ازین به که سر بجا باشد
معاش شاه ز پهلوی کاسبان گذرد
که سر عیال خوان دست و پا باشد
اگر بخلق کسی باشد آشنا، باری
چرا بمردم بیگانه آشنا باشد؟
ز حرف بیش نگردی بلند آوازه
نفس چو سوخته شد، سرمه صدا باشد
چو میتواند مرد از گرسنگی واعظ
چه لازم است که منت کش عطا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
[...]
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.