پیری در خواهش بدل ریش برآورد
پیشم هوس ساده رخان، ریش برآورد
پیری ز دلم برد برون یاد خط و زلف
فریاد که دودم زدل ریش برآورد
بود از پی صد بار فرو بردن دیگر
یک ره زدل، ار کژدم غم نیش برآورد
تا کام بنان شکرین گشت بدآموز
ما را ز لب نان جو خویش برآورد
این بود گل خیر بزرگان جهانم
کز همدمی مردم درویش برآورد
از فقر گذشتیم و، بدولت نرسیدیم
ما را طلب آن کم، ازین بیش برآورد
آورد بلائی که کله بر سر خسرو
او هم بستم از سر درویش برآورد
آن چشم بقصد دل چون سنگ تو واعظ
بیهوده خدنگ ستم از کیش برآورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یغمای تو دستی به کم و بیش برآورد
تاراج تو دلق از بر درویش برآورد
عشق تو شک انداخت به هفتاد و دو ملت
حقیت آیین خود از کیش برآورد
حسن تو به قید دو جهان سلسله افراشت
[...]
عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد
آتش شد و دودم ز دل ریش برآورد
جا در دل تأثیر کند تا لب سوفار
هر ناوک آهی که دل از کیش برآورد
غم یار غریبی ست که دور از وطنان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.