حبذا زور جنون، مغلوب زنجیرم نکرد
مرحبا سیل فنا، ممنون تعمیرم نکرد
همچو دندانی که افتد در جوانیها مرا
برنیامد از دهان حرفی که دلگیرم نکرد
خلق را از بس مزور دیده ام در حیرتم
کز چه بود آیا که مادر آب در شیرم نکرد
بسکه جز من کسی نمی بیند ز زشتی روی من
هیچ نقاشی بجز آیینه تصویرم نکرد
من کیم؟دیوانه یی سرمست کز زور جنون
هیچ کس جز حلقه اطفال زنجیرم نکرد
آرزوی خلوتی هرگز در آن صورت نبست
هیچ جا چون خانه آیینه دلگیرم نکرد
شهر پاکان را، ندیدم زیرپا مانند سیل
پیری از کوه جوانی تا سرازیرم نکرد
خوان دنیا در خورند اشتهای حرص نیست
جز قناعت نعمتی واعظ از آن سیرم نکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.