گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

گفتمش: آن آتش است؟ گفت که: نی،روست روست!

گفتمش: آن دود چیست؟ گفت: که آن موست موست

من که بملک جهان، ندهم یک موی او

دل بجهان چون دهم؟ در دل من اوست اوست!

چون شود او جلوه گر، در قدم سرو او

جان من آب است آب، جسم منش جوست جوست

آنکه شود پردگی، مغز بود؛ مغز، مغز

وآنکه بود خودنما، پوست بود پوست پوست

شرم بود، همچو آب؛ در گهر آدمی

هست بها در حیا، آب چو در روست روست

کس نپسندد ترا، زآنکه توی خودپسند

گر تو به خود دشمنی، خلق بود دوست دوست

پا ننهد یاد دوست، در دل پرکبر و ناز

دل چو شود خاکسار، یار مرا کوست کوست

سیم و زر و ملک و مال، دشمن جان تواند

با تو کسی نیست نیست غیر غم دوست دوست

چشم سیه مست او، گر گزدش دور نیست

واعظ بی دل کباب، ز آتش آن خوست خوست

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
مولانا

باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست

گرچه غلط می‌دهد نیست غلط اوست اوست

گاه خوش خوش شود گه همه آتش شود

تعبیه‌های عجب یار مرا خوست خوست

نقش وفا وی کند پشت به ما کی کند

[...]

حکیم نزاری

آرزویی بود و شد محو در اوصافِ دوست

هیچ ز من مانده نیست هرچه بمانده­ست اوست

جامِ می و کنج و یار هر چه دگر جمله هیچ

شش جهتِ کاینات بر سرِ این چارسوست

موسی و ثُعبان و چوب سامری و عجلِ زر

[...]

قاسم انوار

باد صبا برگرفت پرده ز رخسار دوست

جمله ذرات را عربده و های و هوست

حاضر دلدار باش، حافظ اسرار باش

فتنه چو دیدی بدان پیشرو فتنه اوست

قاعده کار بین، شیوه دلدار بین

[...]

فیض کاشانی

در صدف جان دردی نیست به جز دوست دوست

آنکه دل از عشق او زنده بود اوست اوست

نغز درین نه طبق نیست به جز عشق حق

هر چه به جز عشق او نیست به جز پوست پوست

قدسهی قامتان زان چمن آراست راست

[...]

هاتف اصفهانی

مطلب و مقصود ما از دو جهان، اوست اوست

او همه مغز است مغز، هر دو جهان پوست پوست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه