واعظ دل شده هرجا که بود بنده اوست
ذره دور است ز خورشید، ولی زنده اوست
خاک از ژاله عرقناک و، سپهر از انجم
فرش تا عرش سراپا همه شرمنده اوست
ای زمین زاده، مکش بر در حق گردن عجب
کآسمان نیز باین قدر، سرافگنده اوست
چون گلی کان شود از باد پریشان دیگر
زآن دل، آرام محالست که برکنده اوست
آتش غم بدلم پرتوی از مهر وی است
دود سودا بسرم، سایه پاینده اوست
اگر از واعظ بی نام و نشان میپرسی
زار او، خسته او، کشته او، زنده اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن خداوند، که اقبال فلک بندهٔ اوست
پیکر حادثه از پای در افگنده اوست
آن خداوند که اقبال فلک بنده اوست
پیکر حادثه از پای در افکنده اوست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.