زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست
زد از تپش به مرهم کافور پشت دست
از نازکی نگار شود روی دست او
گر تند بیندش کسی از دور پشت دست
پرخار حسرتیم، بما دست رد منه
سازی خدا نخواسته ناسور پشت دست
در محفلی که شعله حسن تو قد کشید
پیش تو شمع می نهد از دور پشت دست
گردیده است غنچه سراپا دهان و لب
زین آرزو، که بوسدش از دور پشت دست
گل گل شکفتن از تو و، تسلیم از بهشت
برقع گشودن از تو و، از حور پشت دست
واعظ بیاد شهد لبش بسکه میگزد
می گرددش چو خانه زنبور پشت دست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست
از جهل زد به خانه زنبور پشت دست
یابد چگونه راه در آن زلف دست ما؟
جایی که شانه می گزد از دور پشت دست
چون روی دست گل شود از زخم خونچکان
[...]
آن شوخ اگر نمایدش از دور پشت دست
در پیش او نهد به زمین حور پشت دست
خوردم هزار نیش و نشد نوش حاصلم
تا کی نهم به خانه زنبور پشت دست
بر سایلان کریم حقارت نمی کند
[...]
زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست
تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست
در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار
این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست
دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.