لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
واعظ قزوینی

زآن شوخ دید تا دل ناسور پشت دست

زد از تپش به مرهم کافور پشت دست

از نازکی نگار شود روی دست او

گر تند بیندش کسی از دور پشت دست

پرخار حسرتیم، بما دست رد منه

سازی خدا نخواسته ناسور پشت دست

در محفلی که شعله حسن تو قد کشید

پیش تو شمع می نهد از دور پشت دست

گردیده است غنچه سراپا دهان و لب

زین آرزو، که بوسدش از دور پشت دست

گل گل شکفتن از تو و، تسلیم از بهشت

برقع گشودن از تو و، از حور پشت دست

واعظ بیاد شهد لبش بسکه میگزد

می گرددش چو خانه زنبور پشت دست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست

از جهل زد به خانه زنبور پشت دست

یابد چگونه راه در آن زلف دست ما؟

جایی که شانه می گزد از دور پشت دست

چون روی دست گل شود از زخم خونچکان

[...]

سیدای نسفی

آن شوخ اگر نمایدش از دور پشت دست

در پیش او نهد به زمین حور پشت دست

خوردم هزار نیش و نشد نوش حاصلم

تا کی نهم به خانه زنبور پشت دست

بر سایلان کریم حقارت نمی کند

[...]

حزین لاهیجی

زانرو که زد به بلبل پرشور، پشت دست

تا حشر می گزد، گل مغرور، پشت دست

در کوی عشق، پا به ادب بر زمین گذار

این بیشه، شیر می خورد از مور پشت دست

دیشب به زور جام ادب سوز عاشقی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه