گنجور

 
ترکی شیرازی

شیرین عذار یار من، آن سرو خوش خرام

دیشب کناره کرد به خشم از کنار من

غافل نبودم ار چه من از عشوه بازیش

آخر نمود عشوهٔ سختی به کار من

تنها همین نه از برم آن بی وفا برفت

همراه او برفت دل بی قرار من

دل نا امید از من و من نا امید از او

ای وای بر منو دل امیدوار من!