ای گوشوار عرش خداوند ذوالجلال
ای منبع مروت وای معدن کمال!
ای با غم و مصیبت دور زمانه جفت
ای درمقام صبر و رضا طاق وبی همال!
آدم به باغ خلد بود از غمت ملول
زان رودلی ز آدمیان نیست بی ملال
قاتل چو شمر ناکس ومقتول چون تو کس
باله کسی ندیده و نشنیده تا به حال
شمرت نداده آب چرا؟ سر ز تن برید
با آنکه بود در بر او دجلهٔ زلال
از خنجر جفا ز تنت سر بریده شد
وز سم اسب ها بدنت گشت پایمال
جسمت چو آفتاب و، به گردت ستاره وار
زن های سال خورده و، اطفال خردسال
مادر به ناله بهر پسر، زن برای شوی
دختر ز مرگ باب و، پسر از فراق خال
یک تن به سرکشیت نیامد به غیر شمر
وآن هم ز راه خشم، نگفتت که کیف حال
دست تو را برید به مقتل چو ساربان
گویا که جان ز جسم جهان، یافت انفصال
گشتند نوخطان تو از تیغ کین قتیل
افتاد جسم اطهرشان، در صف قتال
از ترس شمر شوم، درآن دشت هولناک
گشتند کودکان تو سرگشته چون غزال
ای خسرو بریده سر، ای تشنه لب شهید!
ای اوفتاده دور، من الاهل والعیال!
ما را به جز خیال تو دیگر خیال نیست
تا زنده ایم محو نخواهی شد از خیال
بگذشته سال و مه بسی از روز قتل تو
منسوخ کی عزای تو گرددبه ماه و سال؟
«ترکی» به ما تمت شده شاها!تمام عمر
از مویه همچو مویی و، ناله همچو نال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مظلومیت و شهادت امام حسین (ع) است. شاعر با ابراز احساسات عمیق، به توصیف مقام والای او و مصائب او در کربلا میپردازد. او حسین را به عنوان منبع کمال و صبر معرفی میکند و از درد و غم اطرافیان او میگوید؛ مادران، زنان و کودکان که از فقدان او دچار اندوه شدهاند. همچنین به سنگدلی شمر و بیرحمی او اشاره میکند که در کربلا دست به قتل امام زد. شاعر تأکید میکند که یاد حسین هرگز از دلها و خاطرات مردم نخواهد رفت و عزاداری برای او ادامه خواهد داشت. در کل، این شعر نشاندهندهی عشق و ارادت عمیق نسبت به امام حسین و مصیبتهای اوست.
هوش مصنوعی: ای گوشوارهی عرش خداوند بزرگ و با عظمت، تو سرچشمهای از دیانت و ارزشهای انسانی هستی و مظهر کمال و شایستگی!
هوش مصنوعی: ای کسی که در سختیها و مشکلات زمانه تنها نیستی و در مقام صبر و رضایت قرار داری، تو همچون طاقی بدون همدمی هستی!
هوش مصنوعی: آدم در بهشت بود و به خاطر غم و اندوهش دلگیر بود، اما از کسانی که مانند او هستند، هیچگونه بیحوصلگی و ملالتی نداشت.
هوش مصنوعی: قاتل، مانند شمر، شخصی ناتوان و بیارزش است، و مقتول، که تو هستی، از بزرگترین و ناشناختهترین افراد است که هیچکس نه او را دیده و نه دربارهاش شنیده است.
هوش مصنوعی: چرا شمشیر شمر به تو آب نداد؟ او سر را از تن برید در حالی که در کنارش دجلهٔ زلال جریان داشت.
هوش مصنوعی: بر اثر ظلم و خیانت دشمن، جان تو گرفته شد و بدنت زیر سمهای اسبها له و ویران گردید.
هوش مصنوعی: بدنت همچون آفتاب میتابد و اگر به دور تو نگاه کنی، همچون ستارههای درخشان، زنان سالخورده و کودکان کوچک را میبینی.
هوش مصنوعی: مادر به خاطر فرزندش ناله میکند، زن به خاطر شوهرش، دختر به خاطر پدرش و پسر به خاطر جدایی از محبوبش.
هوش مصنوعی: تنها شمر به تو نزدیک شد و آن هم به خاطر خشم و طغیانت، نه از روی محبت یا دوستی. او هم به تو نگفت که حال و روزت چطور است.
هوش مصنوعی: دست تو را در میدان قتل و کشتار بریدند، گویی که جان از جسم دنیا جدا شده است.
هوش مصنوعی: عشاق و دلدادگان تو به خاطر دشمنی و کینه، قربانی شدند و جسم پاکشان در میدان نبرد به زمین افتاد.
هوش مصنوعی: کودکان تو در آن دشت وحشتزده و سردرگم هستند، انگار که مانند غزالهای لرزان و ترسیده به دور و بر مینگرند، گویی از شمر میترسند و در حال فرارند.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ و از پای درآمده، ای کسی که در واقع تشنهام هستی و جان دادهای! ای کسی که از خانواده و نزدیکانت دور افتادهای!
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندهایم، تنها به یاد تو هستیم و هیچ اندیشه دیگری در ذهن ما نیست. تو هرگز از افکار ما محو نخواهی شد.
هوش مصنوعی: سالها و ماهها از روزی که تو کشته شدی گذشته، هرگز عزای تو فراموش نخواهد شد و همچنان در دلها باقی میماند.
هوش مصنوعی: ای عشق، به ما طعنهای زدی! تمام عمر در غم و اندوه به سر بردهایم، مانند کسی که همواره ناله و گریه میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی
وانگه هزار سال بملک اندون ببال
ای اختیار ایزد دادار ذوالجلال
تاج از تو با شرف شد و تخت از تو با جمال
مسعود شهریاری کز فر عدل تو
بر ملک روزگار چو نام تو شد به فال
کرده نهال جاه تو را دست مملکت
[...]
هست از سفال جامه سیکی برآمده
اندر سفال جامه سیکی بود حلال
نی نی نه نه نه نی نه نی نی به هیچ وقت
لا لا لا لا لل لا لا لا لا به هیچ حال
توحید لایزال نیاید چو در مقال
روشن کنم ضمیر به توحید ذوالجلال
ترجیع کن که آمد یک جام مال مال
جان نعره میزند که بیا چاشنی حلال
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.