گنجور

 
سیف فرغانی

هرچند لطف عادت آن نازنین بود

با جمله مهر ورزد وبا ما بکین بود

رویش درآب آینه بیند نظیر خویش

حد جمال وغایت خوبی همین بود

مانند رنگ داده صباغ صنع نیست

صورت که نقش کرده نقاش چین بود

معنی لعل وقیمت یاقوت کی دهند

مر شمع را که صورت نقش از نگین بود

در دلبران شمایل آن دلستان کجاست

درخاک کی لطافت ماء معین بود

در گیسوی بتان نبود تاب زلف یار

در ریسمان چه قوت حبل المتین بود

ای دوست با رخ تو چه باشد چراغ ماه

شب را چه روشنایی نور مبین بود

لعل لب تو گنج گهر را بها شکست

خرمهره را چه قیمت در ثمین بود

برخاستن زجان وجهان از لوازمست

هر کس خوهد که باتو دمی همنشین بود

گوید خرد که بهر کسی ترک جان مکن

این رسم عشق باشد وآن حکم دین بود

کس نیست در زمانه که باتو بنیکویی

چون مه بآفتاب بخوبی قرین بود

گردون ندید ومادر ایام هم نزاد

آنرا که حسن وشکل وشمایل چنین بود

چندانکه سیف گفت سخن کرد ذکر تو

هرجا که نحل شمع نهاد انگبین بود

 
 
 
مولانا

مه نور می‌فشاند و سگ بانگ می‌کند

مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد

از ماه نور گیرد ارکان آسمان

خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟

مجد همگر

شاها همای فتح و ظفر روز معرکه

با شاهباز رایت تو همنشین بود

هر جا که مرکب تو رود ابر کردگار

چون سایه با رکاب و عنانت قرین بود

بر هر زمین که نعل سمندت گذار کرد

[...]

همام تبریزی

آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود

چندان که ناز بیش کند نازنین بود

وقتی در آب و آینه می‌بین جمال خویش

کز روزگار حاصل عمرت همین بود

با خود نشین و همدم و هم‌راز خویش باش

[...]

امیرخسرو دهلوی

ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود

نبود عجب گر دل او آهنین بود

ماییم و خوابهای پریشان تمام شب

خوش وقت آنکه با چو تویی همنشین بود

تیغم نه بر قفا، به گلو زن که گاه مرگ

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

حق است دین سید و دین من این بود

برهان واضح است و دلیل مبین بود

گفتم که من همینم و معشوق من همان

دیدم که اوست آنکه همان و همین بود

آن نور آسمان و زمین است و نزد ما

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه