ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود
نبود عجب گر دل او آهنین بود
ماییم و خوابهای پریشان تمام شب
خوش وقت آنکه با چو تویی همنشین بود
تیغم نه بر قفا، به گلو زن که گاه مرگ
رویم به سوی تو، نه به روی زمین بود
پیرایه گلو بود از دست دوست تیغ
وان خون کزو چکد علم آستین بود
گر بنده کشتنیست مشو رویش، ای رقیب
چون خواب صبح در سر آن نازنین بود
ای مست ناز، جرعه خود را به روی خاک
مفگن که پای لغز بزرگان دین بود
ساقی، مرنج از من و رسواییم، از آنک
دیوانه را شراب دهی هم چنین بود
زنارم، ای رفیق، خود این دم گسسته گیر
گر بت همین بت است نهایت همین بود
فریاد عاشقان همه شب گرد کوی تو
چون بانگ مؤذنان که به پاس پسین بود
شد جان صد هزار چو من در سر لبت
آری، بلای مور و مگس انگبین بود
یارب، چگونه خواب کند آنکه، خسروا
هر شب هزار یاربش اندر کمین بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر شاعر دربارهٔ احساسات عاشقانه و دلتنگی است. او به زیبایی محبوبش اشاره میکند و از سختیهای عشق و شوق دیدار او سخن میگوید. شاعر به خوابهای پریشان و آرزوهای خود برای بودن در کنار معشوق اشاره دارد و مرگ را بهعنوان راهی برای نزدیک شدن به محبوب میبیند. او از زیباییهای عشق و درد ناشی از آن صحبت کرده و در نهایت به سرنوشت عاشقانی اشاره میکند که در آرزوی دیدار محبوب خود رنج میبرند.
هوش مصنوعی: کسی که هم زیباست و هم باهوش، جای تعجب نیست اگر دلش سخت و بیاحساس باشد.
هوش مصنوعی: ما تا صبح در خوابهای آشفتهای به سر میبریم، ولی خوشبختی ما زمانی است که تو در کنارمان باشی.
هوش مصنوعی: تیغ را نه از پشت، بلکه باید به گلو فرود آورد؛ زیرا گاهی مرگ به سمت من میآید و در این لحظه، دیگر بر روی زمین نیستم.
هوش مصنوعی: زینت و زیبایی گلو از محبت دوست است، اما آن تیغی که از آن خون میریزد، نشان از درد و رنجی دارد که در آستین پنهان است.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که کسی را بکشند، ای رقیب، به او نزدیک نشو. چهره آن معشوق مانند خواب صبح است که هنوز در ذهن است و حیات ندارد.
هوش مصنوعی: ای عاشق زیبا، جرعهات را به روی زمین نریز، زیرا پای بزرگان دین بر آن زمین است.
هوش مصنوعی: ای ساقی، از من و آبروریزیام ناراحت نباش، زیرا دیوانههایی که شراب مینوشند همواره به اینگونهی رسوایی دچار میشوند.
هوش مصنوعی: دوست عزیز، الان زمان آن است که از من خواسته شود به این لحظه توجه کنی و اگر به همان بت اعتقاد داری، پس باید همین را به عنوان نهایت و مقصد خود بپذیری.
هوش مصنوعی: عاشقان هر شب به دور کوی تو فریاد میزنند، مانند نداهایی که مؤذنان در هنگام اذان مغرب به گوش میرسانند.
هوش مصنوعی: ای کاش جانهای بسیار همچون جان من برای لبهای تو فدای آن شود؛ زیرا آری، عذاب و زحمت مور و مگس مانند عسل است.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، چگونه میتواند کسی که هر شب هزار خطر و دشواری در انتظارش است، آرام و بیخیال خوابش ببرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مه نور میفشاند و سگ بانگ میکند
مه را چه جرم؟ خاصیت سگ چنین بوَد
از ماه نور گیرد ارکان آسمان
خود کیست آن سگی که به خار زمین بوَد؟
شاها همای فتح و ظفر روز معرکه
با شاهباز رایت تو همنشین بود
هر جا که مرکب تو رود ابر کردگار
چون سایه با رکاب و عنانت قرین بود
بر هر زمین که نعل سمندت گذار کرد
[...]
آن را که حسن و شکل و شمایل چنین بود
چندان که ناز بیش کند نازنین بود
وقتی در آب و آینه میبین جمال خویش
کز روزگار حاصل عمرت همین بود
با خود نشین و همدم و همراز خویش باش
[...]
هرچند لطف عادت آن نازنین بود
با جمله مهر ورزد وبا ما بکین بود
رویش درآب آینه بیند نظیر خویش
حد جمال وغایت خوبی همین بود
مانند رنگ داده صباغ صنع نیست
[...]
حق است دین سید و دین من این بود
برهان واضح است و دلیل مبین بود
گفتم که من همینم و معشوق من همان
دیدم که اوست آنکه همان و همین بود
آن نور آسمان و زمین است و نزد ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.