دلم فتاده در آن زلف پر شکن که تو داری
قرار بده ز من، آن لب دهن که تو داری
قدَت چُو سرو، خطَت چون بنفشه، زلف چون سنبل،
کسی ندیده از این خوبتر چمن که تو داری
عجب ز فتنه این چشم فتنه بار تو دارم
که فتنه بارد از این چشم پرفتن که تو داری
خوش است چاه زنخدان و زلف چون رسن تو
تبارک الله از این چاه و این رسن که تو داری
به صورتت نتوانم کنم نظاره که ترسم
از آن دو ترک کمان دار تیرزن که تو داری
به غیر راهزنی نیست کار هندوی زلفت
نعوذباالله از این خال راهزن که تو داری
تن و بدن شود آزرده ات ز پیرهن ، ای گل!
زهی ز نازکی این تن و بدن که تو داری
ز بوی پیرهنت زنده می شود دل مرده
چه حکمت است دراین بوی پیرهن که تو داری
کجاست شهر و دیار تو و کجا وطن تو
خوشا به مردم آن شهر و آن وطن که تو داری
مرا غلام خودت خوان که هیچ خواجه ندارد
چنین غلام هنرپیشه ای چو من که تو داری
به معنی سخنت «ترکیا» نبرده کسی پی
سخن شناس کند فهم این سخن که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف معشوق خود میپردازد و زیباییهای او را به تصویر میکشد. او از زلفهای پرشکن، لبهای زیبا و قد بلند معشوق میگوید و تأکید میکند که هیچکس نمیتواند زیبایی او را در چمنها ببیند. شاعر به فتنهانگیزی چشمان معشوق اشاره میکند و میگوید که زیبایی او باعث حیرت است. او همچنین از نازکی بدن معشوق و بوی خوش لباس او سخن میگوید که دلهای مرده را زنده میکند. در پایان، شاعر از غم و غبطهاش به خاطر زیبایی معشوق صحبت میکند و از این که دیگران چگونه میتوانند او را درک کنند، تأمل میکند. مجموعاً، این شعر تجلی عشق و زیبایی است که شاعر را مسحور کرده است.
هوش مصنوعی: دل من به زلفهای پیچ و تابدار تو گرفتار شده است. حالا میخواهم که تو به من آرامش بدهی، با آن لبانی که داری.
هوش مصنوعی: قد تو مانند سرو بلند و زیباست، خطی که داری شبیه بنفشه است، و موهایت چون سنبل خوشبو است. هیچکس در این گلستان زیباتر از تو را ندیده است.
هوش مصنوعی: عجب از شر و غوغایی که این چشم زیبا و فریبندهات به پا میکند. این چشمهای جذاب تو خود باعث ایجاد فتنه و آشوب میشوند.
هوش مصنوعی: صورت و زیبایی تو بسیار دلنشین و جذاب است. چهرهات همچون چاهی عمیق و زلفهایت مانند ریسمانی زیباست. خدا را شکر که تو این زیبایی و جذابیت را داری.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به چهرهات نگاه کنم، زیرا از آن دو نازکدلی که تو داری، میترسم.
هوش مصنوعی: به جز دزدی و فریب، کار دیگری از زلف تو برنمیآید. پناه بر خدا از این خال که مثل یک دزد است و تو هم آن را داری.
هوش مصنوعی: ای گل! بدن تو آنقدر لطیف و نازک است که حتی میتواند از پوشیدن یک پیرهن آزرده خاطر شود.
هوش مصنوعی: دل مرده با بوی پیرهنت زنده میشود، چه راز و حکمت جالبی در این بوی لباس تو نهفته است.
هوش مصنوعی: کجاست سرزمین و محل زندگی تو و کجا است وطن تو؟ خوش به حال مردمی که در آن شهر و وطن تو زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: من را همواره به عنوان خدمتگزار خود بخوان، زیرا هیچ کسی هنرپیشهای چون من ندارد و تو چنین کسی را در اختیار خود نداری.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانسته است به درستی به معنای کلام تو پی ببرد، زیرا فهم این سخن که تو میگویی، کاری دشوار است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم فتاده بر آن زلف پرشکن که تو داری
قرار برده ز من آن لب و دهن که تو داری
لبت چو غنچه، رخت چو بنفشه، زلف چون سنبل
کسی ندیده از این خوبتر چمن که تو داری
ز بوی پیرهنت زنده میشود دل مرده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.