رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند
از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند
حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب
طوق قمری سازد و در گردن حور افکند
یوسف مصر از حدیث خوبیات یابد خبر
از خجالت خویش را در چاه دیجور افکند
مهر رویت گر دم از صبح بناگوشت زند
فطرت خورشید را در طبع کافور افکند
جان دمد در قالب آیینه عکس عارضت
محو حیرت سازد و لیک از خرد دور افکند
ای که شوقت سر کشد از دستگاه دار و گیر
آتش بیطاقتی در قلب منصور افکند
نغمه زیر و بم عشقت رسد در گوش ساز
شوق آهنگ جنون از تار تنبور افکند
گر رسد در گوش اسرافیل غوغای درت
فهم محشر سازد و از دست خود صور افکند
شربت وصلت اگر در کام مخموری رسد
نشئه جام شراب از چشم مخمور افکند
رحم کن با طغرل محزون که ز آیین کرم
سایه دولت سلیمان بر سر مور افکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟
پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند
گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام
نیست نقصی گر سلیمان سایه بر مور افکند
خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است
[...]
چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند
دل تپیدنها مرا از بزم او دور افکند
بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر
قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند
دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.