گنجور

 
صائب تبریزی

کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟

پنبه مغز از سر مینای ما دور افکند

گردش پرگار گردون گردد از مرکز تمام

نیست نقصی گر سلیمان سایه بر مور افکند

خاطر معشوق شوراندن نه کار عاشق است

ورنه طوطی می تواند در شکر شور افکند

راهرو را لنگر آرام در منزل خوش است

خواب خود را دوربین با خلوت گور افکند

غافل از آه ضعیفان با زبردستی مشو

کاین نسیم سهل، تاج از فرق فغفور افکند

تیره بختی شعله ادراک را سازد خموش

از زبان این شمع را شبهای دیجور افکند

از کشاکش خانه اش هرگز نمی گردد تهی

چون کمان هر کس که کار خویش با زور افکند

دیدن سیمین بران سازد مرا بی اختیار

لرزه بر پروانه من شمع کافور افکند

با دل آزاران مدارا کن که هیچ از شان شهد

کم نگردد گر سپر در پیش زنبور افکند

از تأمل می توان دریافت صائب عیب خویش

وای بر آن کس که این آیینه را دور افکند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
جویای تبریزی

چون نگاهی سوی من زان چشم مخمور افکند

دل تپیدن‌ها مرا از بزم او دور افکند

بسکه در دل ناله را دزدیده ام از شرم غیر

قطرهٔ اشکم به دریا گر فتد شور افکند

دشت وسعت مشربی رنگ جهان تازه ای

[...]

طغرل احراری

رنگ و بوی باغ حسنت در چمن شور افکند

از دهان غنچه لعلت خنده را دور افکند

حلقه زلف تو را رضوان اگر بیند به خواب

طوق قمری سازد و در گردن حور افکند

یوسف مصر از حدیث خوبی‌ات یابد خبر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه