ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم
ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم
کجاست طالع آنم که درسواری ناز
ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم
ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟
چو بر سرم فکند سایه، آفتاب شوم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم
ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم
کجاست طالع آنم که درسواری ناز
ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم
ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟
چو بر سرم فکند سایه، آفتاب شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم
چو ذره رقص کنان محو آفتاب شوم
ز رخ نقاب برافکن خدای را زان پیش
که زیر خاک ز هجر تو در نقاب شوم
به زنگ جامه تو کس مباد چند ز دور
[...]
خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم
زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم
بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم
که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم
دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است
[...]
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم
به یک نسیم، چو نقش قدم خراب شوم
من و شکست حریفان کجاست تا به کجا
خمار نشکند از من، اگر شراب شوم
تو از شراب صبوحی شکفته باش، که من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.