طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۶۱

ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم

ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم

کجاست طالع آنم که درسواری ناز

ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم

ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟

چو بر سرم فکند سایه، آفتاب شوم