خوش آنکه روی توبینم در اضطراب شوم
چو ذره رقص کنان محو آفتاب شوم
ز رخ نقاب برافکن خدای را زان پیش
که زیر خاک ز هجر تو در نقاب شوم
به زنگ جامه تو کس مباد چند ز دور
به دیدن تو بهر دیگری خراب شوم
لب تو هست به رخشنده لعل چون نگرم
به کف زلال چرا تشنه در سراب شوم
چو خیمه گر نکنی سایه بر سرم این بس
که طوقدار تو از حلقه طناب شوم
ز خواب مرگ شود جان عاشق اسوده
بیا که در قدمت سر نهم به خواب شوم
به گریه گفته جامی چو خوانم از غم تو
کنار و جیب پر از گوهر خوشاب شوم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم
زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم
بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم
که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم
دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است
[...]
ز من کناره کند موج اگر حباب شوم
فریب من نخورد تشنه گر سراب شوم
چو باد سوی تو آید، ز غیرت آب شوم
به یک نسیم، چو نقش قدم خراب شوم
من و شکست حریفان کجاست تا به کجا
خمار نشکند از من، اگر شراب شوم
تو از شراب صبوحی شکفته باش، که من
[...]
ز تاب آتش نظاره ات چو آب شوم
ز بس هوای تو دارد دلم، حباب شوم
کجاست طالع آنم که درسواری ناز
ز پای بوس تو همچشم با رکاب شوم
ز تیره بختی من با فروغ یار چه غم؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.