گفتی از جور فراقت چه به من میگذرد
آنچه از باد خزانی به چمن میگذرد
خونم از شوق به جوش آمده ای همسفران
تا کجا حرف عزیزان وطن میگذرد
به سراغم همهجا گریهکنان میآیی
گر بدانی که به غربت چه به من میگذرد
طرفه راهیست ره عشق که هرکس سر کرد
از غم جان و ز اندیشه تن میگذرد
لب ز افسانه فروبند که در محفل عشق
سخن آنجا همه از تیغ و کفن میگذرد
بگذرد بر دلم از یاد وطن آنچه طبیب
به عقیق از غم حرمان به یمن میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دانی ای مه که ز هجرت چه به من میگذرد
گذرد آنچه ز دی مه به چمن میگذرد
آنچه بر زیبق و زر میگذرد از آتش
به دلم از غم تو سیمبدن میگذرد
به یمن گر گذر آری ز عقیق لب تو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.