گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
طبیب اصفهانی

از هجر بت یگانه ما

خون می چکد از ترانه ما

بر خاست ز آسیای افلاک

افغان زشکست دانه ما

افتاده زمین خراب و بیخود

از ناله عاشقانه ما

در بحر وجود همچو گوهر

با خود بود آب و دانه ما

وارسته ز خود شدیم و گردید

اوج فلک آشیانه ما

صد طعنه زند به لاله و گل

خار و خس آشیانه ما

از دولت عشق پادشاهیم

غم لشکر و دل خزانه ما

خارای غم و حریر محنت

فرشست در آستانه ما

بر خویش طبیب پیچد افلاک

از خنده بی‌خودانه ما