گفتی که با دلت غم هجران چه میکند
باد خزان ببین به گلستان چه میکند
منعم کنی ز گریه خونین و با دلم
آگه نیی که کاوش مژگان چه میکند
از دامن وصال تو دستی که کوته است
ای وای اگر رسد به گریبان چه میکند
آن بلبلی که کنج غمی همچو دام یافت
این یک دُو روزه سِیرِ گلستان چه میکند
دامنکشان چو بگذری از خاک کشتگان
نظاره کن که خون شهیدان چه میکند
سیمینتنی که خنده زند بر صفای صبح
در حیرتم که گل به گریبان چه میکند
تا کی طبیب تهمت نظاره میکشی
با حسن یار دیده حیران چه میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ زبان به عاشق حیران چه میکند
با پای خفته خار مغیلان چه میکند
یک بار سر برآر زجیب قبای ناز
دست مرا ببین به گریبان چه میکند
مرهم به داغهای جگرسوز مامنه
[...]
کف چون تهیست جوهر انسان چه میکند؟
خاتم چو نیست، دست سلیمان چه میکند؟
آتش زدی ز جلوه به خاشاک هستیم
این برق را ببین به نیستان چه میکند؟
از پردهٔ حجاب برآ، آفتاب من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.