چو خنجر ستم آن ترک لشگری برداشت
دلم ستمکشی و او ستمگری برداشت
منم که روز ازل از من آسمان و زمین
محبت پدری مهر مادری برداشت
خوشم بهضعف تن اما فغان که صیادم
ز صید من نظر از عیب لاغری برداشت
ز سنگ حادثه ایمن شود کسی که بهتن
نهال هستی او ننگ بیبری برداشت
بهحیرتم که ز آوارگی چه دید که خضر
گذاشت پیروی از دست و رهبری برداشت
بهملک حسن بت ماست خواجهای که نظر
ز بندگان ز غرور توانگری برداشت
گهر فروش دل من طبیب گاه سخن
چه نالهها که ز انصاف مشتری برداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.