از نفس گرم من عالمی افروخته
می نگرم هر کرا ز آتش من سوخته
داغ غم تو بدل موسم پیری رسید
صبح دمید و هنوز شمع من افروخته
بهر شهانست گنج خاص خودم آنکه هست
مخزن صد گوهر این جان غم اندوخته
ماه و ره بندگی، خواجه مزن طعنه ام
بر قدم این جامه را دست قضا دوخته
عشق در آن وادیم سوخت که از رهروان
تو ده خاکستری هر قدم اندوخته
جان اسیران که سوخت باز؟ کز آن صیدگاه
آید وآرد نسیم بال و پر سوخته
گو منما رخ بمن حاجت نظاره نیست
شوق تو در دیده ام بس نگه اندوخته
خنده ترا و مرا گریه بود خوش، که داد
آنکه ترا خنده یاد، گریه ام آموخته
نور محبت طبیب از دل بی غم مجوی
کی دهدت پرتوی شمع شب افروخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق عاشقانه و تأثیرات آن بر زندگی شاعر است. شاعر از عشق و غمهای ناشی از آن سخن میگوید و تاکید دارد که با وجود سوختن از دردهای عشق، هنوز روشن است و شعلهور باقی مانده است. او به ارتباط عمیق میان عشق و غم اشاره دارد و بیان میکند که عشق او را به آتش کشیده و هنوز او را زنده نگهداشته است. همچنین، اشارههایی به تقدیر و سرنوشت و اینکه چگونه هر فرد با احساسات خود باید کنار بیاید، در متن وجود دارد. شاعر در نهایت از زیباییهای عشق و تأثیرات آن بر روح و روان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: از وجود من که پر از عشق و شوق است، جهانی روشن و پرنور شکل گرفته است. هر کس که به خاطر آتش درون من آسیب دیده باشد، به این روشنی و گرما پی خواهد برد.
هوش مصنوعی: درد فراق تو به من آنقدر عمیق شده که در فصل پیری هم احساس نمیکنم، صبح به باز میشود و هنوز شمع امید و عشق من روشن است.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که برای همگان چیزی ارزشمند و خاص وجود دارد. شخص که خود را به عنوان خزانهداری از گنجینهای از احساسات و تجربیات معرفی میکند، در دلش غمهایی را جمعآوری کرده است. این غمها نیز به نوعی گنجینهای از احساسات انسانی هستند که او دارد.
هوش مصنوعی: ای ماه، در مسیر بندگی، لطفاً به من طعنه نزن. من این جامه را به اختیار خود انتخاب نکردهام، بلکه سرنوشت آن را برای من تعیین کرده است.
هوش مصنوعی: عشق در حالتی از جانسوزی و فراق است که هر بار که یک قدم به سمت تو برداشته میشود، خاکستر و غم دیگری بر دل مینشیند.
هوش مصنوعی: کسی که جان اسیران را میسوزاند، دیگر چگونه میتواند جان بکاهد؟ آیا از مکانی که این صیدگاه است، نسیمی میآید که بال و پر سوخته را باز گرداند؟
هوش مصنوعی: بگو که برای دیدن تو نیازی به تماشا نیست؛ اشتیاق تو در چشمانم به اندازهای است که نگاههایم را برایت ذخیره کردهام.
هوش مصنوعی: خنده تو و گریه من برایم لذت بخش است؛ چرا که آن کسی که باعث شده تو بخندی، به من هم یاد داده است که چطور گریه کنم.
هوش مصنوعی: نور محبت مانند درمانی است که از دل بیغم باید جستجو کرد، چرا که هیچگاه به تو نوری شبیه به شمعی که در شب روشنایی میبخشد، نخواهد داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز آتش پنهان عشق، هر که شد افروخته
دود نخیزد ازو چون نفس سوخته
دلبر بیخشم و کین، گلبن بیرنگ و بوست
دلکش پروانه نیست، شمع نیفروخته
در وطن خود گهر، آبله ای بیش نیست
[...]
برق جهانسوز حسن آنرخ افروخته
مشعله افروز عشق آه من سوخته
جامه دیبا بود خاصه مه طلعتان
پوشش ما از جهان بس نظر دوخته
سینه نگیرد فروغ از دل بیسوز عشق
[...]
لاله درآمد به باغ با رخ افروخته
بهرش خیاط طبع سرخ قبا دوخته
سرخقبایش بهبر یکدو سهجا سوخته
باکه ز دلدادگان عاشقی آموخته
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.