الغ عارض ز . . . ن گربه افتاد
جهانرا گنده گردانید از باد
چرا خاکش نپوشیدند بر روی
که باگه این کند گربه چو افتاد
گه گربه بعهد ارسلان خان
بسی ورزید و زر و سیم بنهاد
چه گه گربه سگی هندو نژاد است
پلید و بدرگ است روسبی زاد
هزار آزاد مرد شهره گفتند
که آن سگ خواجه را کردست آزاد
رمید از خواجه سالی پنجه و شصت
پشیمان شد چو شد هفتاد و هشتاد
شداست این پیر هندو نرم گردن
چو از نان خود اندر ماند تن داد
کنونش طوق باید برنهادن
بسوی خانه خواجه فرستاد
ز چاکا چاک کاج حاجب بوم
قفا گه سرخ کرد و راست بنهاد
گه گربه شود چون گربه عوسه
کند از آرزوی کاج فریاد
گه گربه که باشد تا من او را
به پیش صاحب عادل کنم یاد
که پیش صاحب ار یاد خلیفه
کنم در چین زمین بوسد ببغداد
گزیده صاحب عادل که ایزد
جهانرا دارد از داد وی آباد
خداوندی که با فرزند خطاب
ز بخت نیک شد همنام و همزاد
فلک از بهر او کرد است گوئی
سرای دولت و اقبال بنیاد
عروس دولت و ملک شرف را
مساعد بخت او شاه است و داماد
خداوندان گیتی را رهی کرد
باحسان و دل نیک و کف داد
همه عالم بدو شادند و خوش طبع
همیشه طبع او بادا خوش و شاد
شراب خسروی شیرین بکامش
بود تا قصه از شیرین و فرهاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن داستانی به زبان شعر است که به بیان ماجرای گربهای میپردازد که به طرز عجیبی بر دنیا تأثیر گذاشته است. گربهای که بهنوعی نماد مشکلات و دردسرهاست و موجب خرابکاری شده است. در این داستان، اشاره میشود که این گربه وقتی بر زمین میافتد، گرد و خاکی بهوجود میآورد که بر جهان سایه میافکند.
نویسنده میگوید که این گربه با تاریخچهای پر از مشکلات و درگیریها همراه است، از جمله سگی که بهخاطر این گربه به آزادی میرسد. پیر هندو به جهت نداشتن نان به این وضعیت دچار میشود و در نهایت تصمیم به فرستادن این گربه به خانه خواجه میگیرد.
در ادامه، بحثهایی درباره عدالت، مقام و منزلت خواجه و تأثیر او بر دنیا و انسانها مطرح میشود. شاعر به توصیف فضایل و خصلتهای خوب خواجه میپردازد و او را بهعنوان فردی با بخت نیک و خوشطبع معرفی میکند. در کل، این شعر به تمایلات انسانی، قدرت و اثرگذاری شخصیتهای مهم در زندگی اشاره دارد و به نوعی در پی بررسی عدالت و نعمتها در زندگی است.
هوش مصنوعی: باد بزرگی به نام "عارض" از گربهای به گوندن افتاد و باعث شد که دنیا به هم بریزد و بزرگتر به نظر بیاید.
هوش مصنوعی: چرا بر روی کسی که به زمین افتاد خاک نریختهاند، در حالی که گربه به شدت او را زیر پا گذاشت؟
هوش مصنوعی: گاهی اوقات گربه به عهد ارسلان خان بسیار تمرین کرد و طلا و نقره گذاشت.
هوش مصنوعی: این بیت درباره موجودی صحبت میکند که ناشایست و زشت است و به طرز ناخوشایندی به نژاد خاصی نسبت داده شده است. این موجود دارای ویژگیهایی است که آن را ناپسند و غیرقابل قبول میسازد.
هوش مصنوعی: هزاران مرد آزاد و با شهامت در شهر گفتهاند که آن سگ، متعلق به صاحبش را آزاد کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی به سالهای گذشته نگاه میکنم و از خواجه دوری کردم، در سن پنجاه و شصت پشیمان شدم، اما زمانی که به هفتاد و هشتاد رسیدم، بیشتر پشیمان شدم.
هوش مصنوعی: این پیر هندو با لطافت خاصی به نان خود دل سپرده و از آنچه دارد برای دیگران میگذرد.
هوش مصنوعی: اکنون باید گردنبند را برگردن گذاشت و به سوی منزل خواجه فرستاد.
هوش مصنوعی: از شکاف کاج که درختی است که در پشت زمین قرار دارد، گاهی رنگ سرخ به خود میگیرد و مستقیم قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات گربه مانند یک گربه خشن و بیپروا عمل میکند و از آرزوی درخت کاج عصبانی و فریاد میزند.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که گربهای پیدا شود و من او را به درگاه صاحب عادل ببرم تا از او یاد بکنم.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به این نکته اشاره دارد که در حضور شخصی بزرگ و باعظمت، همچون خلیفه، به سرزمین چین میرود و زمین را در بغداد میبوسد. این بیان نشاندهندهی ارادت و احترام عمیق شاعر به مقام آن شخص و تمایل او برای ابراز وفاداری و تعهد به او است.
هوش مصنوعی: انتخاب شده به وسیله صاحب عادل، که خداوند جهان را به دست او دارد، از عدالت او سرزمینها آباد میشود.
هوش مصنوعی: خداوندی که به خاطر فرزندیاش، خوشبختی را به او ارزانی داشته و نام و سرنوشتی مشابه او دارد.
هوش مصنوعی: گویا آسمان به خاطر او، به ساختن خانهای برای عظمت و شانس او پرداخته است.
هوش مصنوعی: عروس دولت و شرافت، در واقع به روزگار و سرنوشت خوب او وابسته است، که شاه به عنوان حامی و شوهر او در نظر گرفته شده است.
هوش مصنوعی: خداوندان دنیا را با مهربانی و نیکی دل هدایت کرد و به آنها به جای دست خالی، نعمت و برکت عطا نمود.
هوش مصنوعی: همه مردم از وجود او خوشحالند و همیشه حال او خوش و شاداب است.
هوش مصنوعی: شراب خوشمزه و لذتبخش برای او بود تا داستان شیرین و فرهاد را بگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز جور لشکر خرداد و مرداد
تواند داد ما را هیچکس داد؟
محال است این طمع هیهات هیهات
کس دیدی که دادش داد خرداد
ز بهر آنکه تا در دامت آرد
[...]
نقیبان را به سالاران فرستاد
یکایک را ز رفتن آگهی داد
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
اگر عالم سراسر ظلم گیرد
نیابد هیچ مظلوم از فلک داد
همه ظلم از نجوم و از فلک دان
که لعنت بر نجوم و بر فلک باد
چو گل بر آبروی دوستان شاد
چو سرو از آبخورد عالم آزاد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.