سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
جز نگاری کان بروی سیم بر
کرد زرین روی من وانگاه گفت
منت از من دان که زر از سیم بر
لعبتی سیمین صنوبر قامتی
بر سر سیمین صنوبر سیم بر
سیم پنهانی که ماه و مشک و گل
نرگس و شمشاد و مرجان و درر
نرگس او بر کمان پیوست تیر
تیر او را زهر کش پیکان و پر
تا شود زان شکرین مرجان او
ز هر تیر نرگس او بی ضرر
ناردان مرجان در آگین او
گر بخندد یا سخن گوید شکر
مشک و شمشادش کشیده گرد گل
دایره چون طوق قمری پر قمر
خط و زلف است آن نه شمشاد و نه مشک
برده شم از مشک و از شمشاد فر
بر رخ رخشان آن میر بتان
تیره و مرغول و سر در یکدیگر
راست مانند خط میر عمید
سیدالکتاب سعد دین عمر
آنکه تشبیه دوات و کاغذش
هست چون از مشک بحر از سیم بر
از کمال عدل شاه بحر و بر
تا شود این بر ازان بحر آبخور
از بنان او به بحر و بر شود
ماهئی از سیم تن از مشک سر
ای سر اهل هنر در خط تو
خط تو تاج سر اهل هنر
چون دواتت تاجور گردد هر آنک
چون قلم در خدمتت بندد کمر
خدمت صدر تو از جان واجبست
بر کمر بندان شاه تاجور
تا عمید ملکتی بر کلک تست
اعتماد داد خواه دادگر
آستین سایلان و زایران
زآستان تو شود پر سیم و زر
بارگاه خسرو مشرق بتست
زان مزین تر که چرخ از ماه و خور
حکمت آرایان بمدح صدر تو
دفتر آرایند از الفاظ و صور
دفتر بی مدح تو دف تر است
در طرب نارد کسی را دف تر
سوزنی را در ثنا و مدح تو
گشت از سوزن سخن باریکتر
رشته فکرت بسوزن برکشید
تا برشته درکشد در و گهر
گر قبولی یابد از اقبال تو
بشکند از سوزن فکرت تبر
تا خداوند سخن را در جهان
از خداوند سخا نبود گذر
باد ارباب سخن را سال و ماه
آستان درگه تو مستقر
نور خورشید سخای تو بلطف
تافته بر هر یکی از بام و در
در جهان همچون سخن باد و سخا
نام تو باقی و محمود الاثر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و محبت شاعر به معشوقش و زیبایی او پرداخته است. شاعر از سیم و زر، به عنوان نماد زیبایی و ارزش، استفاده میکند و معشوقش را با نرگس و گل توصیف میکند. او به بازی و لذتی که در عشق او وجود دارد اشاره کرده و بیان میکند که خط و زلف معشوقش همچون آثار هنری است. در این شعر، عشق به عنوان یک نیروی قدرتمند و زیبا وصف شده و شاعر از مقام و منزلت معشوقش در عالم هنر تقدیر میکند. در نهایت، شاعر به ارزش و برجستگی نام معشوقش اشاره کرده و فراروی از او را غیرممکن میداند.
هوش مصنوعی: دوست من از من جدا شد، من هم به خاطر او افسردهام. اما یارم هنوز به یادم هست و به خاطر او ناراحتم.
هوش مصنوعی: اگر محبوب من صدای خود را به من برساند، من او را به عنوان معشوق خود میشناسم و سیمی را که از او آمده است.
هوش مصنوعی: از آن معشوق زیبای نقرهای، جز تصویری از او بر روی نقره، چیزی برای من نمانده است.
هوش مصنوعی: شخصی با چهرهای طلایی به من گفت: "بیش از آنچه که هستی، ارزشمندترم و من را از خود بدان، چرا که من از نقره باارزشترم."
هوش مصنوعی: دختری با قامتی بلند و ظریف مانند درختان سرو، در حال بازی و خوشحالی است. این تصویر زیبایی از جوانی و نشاط را به ما ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیباییهای پنهان و جذابیتهای ظاهری است که میتوانند با یکدیگر ترکیب شوند. نمادهایی مانند ماه، مشک، گل نرگس، شمشاد، مرجان و مروارید نشاندهنده زیباییهای طبیعی و دلربا هستند که در کنار هم تشکیل یک جلوه خاص و دلنشین میدهند. اینها میتوانند نمایانگر غنای معنوی یا ظرافتهای زندگی باشند که با دقت و احساس ترکیب شدهاند.
هوش مصنوعی: نرگس او مانند تیر بر کمان قرار گرفته است و تیرهایش همانند زهر کشندهای هستند که به وسیله پیکان و پر پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: برای آنکه آن مرجان شیرین از نظر نرگسش بیضرر باشد، باید که جانی از شیرینی او بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر ناردان مرجان در درون او بخندد یا صحبت کند، شیرینی مثل شکر دارد.
هوش مصنوعی: عطر مشک و خوشبویی شمشاد به دور گل مانند گردنبند قمر پر زرق و برق است.
هوش مصنوعی: آنچه که به نظر میرسد، گیسوان و خطهای روی صورت معشوق است و نه شمشاد و نه مشک. من از آنچه به اشتباه فکر میکردم، دور شدم و حالا فهمیدم که واقعاً جنس و ماهیت چیزها متفاوت است.
هوش مصنوعی: بر چهره زیبای آن محبوب، تیرگی و روشنی و خواب در هم آمیختهاند.
هوش مصنوعی: این بیت به رهایی و صداقت اشاره دارد. شاعر به تصویر خطی از میر عمید اشاره میکند که نشاندهنده نظم و زیبایی است. همچنین، نام سعد دین عمر به عنوان شخصی بزرگ و با فضیلت ذکر شده است که میتواند نمادی از دانش و معرفت باشد. در مجموع، این عبارت به معنای اهمیت راستگویی و حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: آن کسی که مانند دوات و کاغذش است، همچون مشک دریا و سیم درخشان است.
هوش مصنوعی: از تمام ویژگیهای عدالت شاه، همانند دریای وسیع و سواحلش، بهرهمند میشویم تا این سرزمین از این دریا بهرهبرداری کند.
هوش مصنوعی: از دستان او دریا و خشکی به وجود میآید، مانند ماهیای که از نقره و با دلپوشی از مشک ساخته شده است.
هوش مصنوعی: ای سردمدار هنر، زیبایی نوشتههای تو همچون تاجی است بر سر تمام اهل هنر.
هوش مصنوعی: زمانی که قلم تو به دقت و مهارت کار کند، مانند این است که دوات تو به زیبایی و رنگارنگی درآید. در این حالت، قلم با هر نوشتهای که انجام میدهد، به شکلی متعهد و با دقت، کار خود را پیش میبرد.
هوش مصنوعی: خدمت به تو به اندازه جانم برای من اهمیت دارد، مانند کسی که بر دوش خود بار سنگینی را حمل میکند.
هوش مصنوعی: تا وقتی تو بر قلم من اعتماد کردی، به تو امید دارم که حق و عدالت را بپذیری و به آن عمل کنی.
هوش مصنوعی: آستین درخواستکنندگان و زائران در کنار درگاه تو پر از نقره و طلا خواهد شد.
هوش مصنوعی: کاخ پادشاه شرق، زیباتر از آن است که آسمان به ماه و خورشید آرایش میدهد.
هوش مصنوعی: دانشمندان و فرزانگان با کلمات و تصاویر زیبا، تو را به مدح و ستایش خواهند نگاشت.
هوش مصنوعی: کتاب و نوشتهای که در آن از تو تعریف و ستایش نشده باشد، در شادمانی و نشاط ارزشی ندارد و کسی را خوشحال نمیکند.
هوش مصنوعی: می توان گفت که حتی سوزنی هم در ستایش و وصف تو به زبان میآید، اما سخن گفتنش از خود سوزن هم باریکتر و لطیفتر است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر میگوید که فکر و اندیشهاش را مانند ریسمانی به آرامی بالا میکشد تا به عمق فهم و شناخت برسد و به گنجینهای از دانش و خِرَد دست پیدا کند. مقصود این است که با دقت و تامل میتوان به حقایق و ارزشهای درونی رسید.
هوش مصنوعی: اگر لطف و مساعدت تو به من برسد، درد و رنج فکرم را به راحتی از بین میبرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا وجود خداوند بخشندگی و مهربانی نباشد، سخن و کلام واقعی معنایی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: باد به سخنوران معروف نشان میدهد که زمان و مدت، در درگاه تو ثابت و پایدار است.
هوش مصنوعی: نور خورشید generosity تو با لطفی که دارد، بر هر خانه و در ورودی میتابد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، مانند یک نظر و نسیم، نام تو باقی میماند و آثارت ماندگار و نیکو خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
پیر ما میرفت هنگام سحر
اوفتادش بر خراباتی گذر
نالهٔ رندی به گوش او رسید
کای همه سرگشتگان را راهبر
نوحه از اندوه تو تا کی کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.