آب روشن گشت و تاری شد هوا از ماه تیر
بی گمان خم عصیر اندر هوا انداخت تیر
ریخت از شاخ درختان از نهیب تیر او
عیبه های جوشن زر آبگون بر آبگیر
زاغ بگریزد ز تیرانداز چون از هر سوی
زاغ گرد آمد چو تیرانداز شد خم عصیر
ملک باغ و بوستان بگرفت زاغ پر نعیب
سرو گلبن عضب کرد از عندلیب خوش صفیر
ماه فروردین حریر فستقی بخشیده بود
مر درخت باغ را تا باغ شد زینت پذیر
تیر مه زینت بگردانید بستانرا و داد
آن حریر فستقی را رنگ دینار و زریر
چون فقیران بار و بر یکبارگی درباختند
سایه دار و میوه دار و مذهب این دارد فقیر
هر جمادی را ندانم تا در آموزنده کیست
عادت دست جواد نایب صدر کبیر
ماه تیر از بهر آن خوانند این ایام را
کاندرین ایام خلق از خرمی یابند تیر
باده پیر و برگ برنا بود در فصل بهار
برگ پیر و باده برنا شد چو آمد ماه تیر
برگ پیر و باده برنا بهنگام نشاط
کاندر آمیزد بطبع مردم برنا و پیر
پیر و برنا را برآمیزد بروز بار و بزم
صدر برنا بخت پیر اندیشه روشن ضمیر
صدر عالی رای دهقان اجل احمد که او
هست دولت را شرف چون دین یزدان را نصیر
دیده اهل کفایت کز صریر کلک خویش
دیده اهل کفایت را همی دارد قریر
آن هنرمندی که چون او کلک بر کاغذ نهد
تیر بر گردون ز شرم او بگرداند مسیر
ملک شرق و چین بشاهست و وزیر آراسته
رأی و تدبیر ویست آرایش شاه و وزیر
ای بلند اختر خداوندی که بررفته سپهر
هست پیش همت والای تو پست و حقیر
بر سپهر حشمت و جاه و بزرگی و شرف
همچو خورشید از میان اخترانی بی نظیر
قرص خورشید مضئی از رای تو گیرد ضیا
همچنان کز قرض خورشید مضی ماه منیر
نی نظیر رأی رخشنده ات بود شمس مضی
نی عدیل کف بخشنده ات بود ابر مطیر
قطره ای از ابر جود تست صد بحر محیط
ذره ای از کوه حلم تست صد کوه تبیر
در کفایت چون سر کلک تو گردد قیرگون
روز بخت حاسد و بدخواه تو گردد چو قیر
هرکه روی از تو بتابد زو بتابد روی بخت
هرکه مأمور تو شد بر کام دل گردد امیر
جز رضای تو نگیرد دست و ننماید خلاص
هرکه را دارد زبان در چنگ و بند غم اسیر
حاسد جاه تو خواهد خویشتن را همچو تو
یافته جان عریض و یافته شغل خطیر
هرکه در جاه عریض تو نگه کرد از حسد
زان حسد خود را فکند اندر تک چاه قعیر
هرکه در آئینه حاجت بجوید روی خویش
زان غرض بی بهره باشد چون زآئینه صریر
تن چو زیر و چهره چون زر شد بداندیش ترا
تا ترا بیند که زربخشی همی بر بانگ زیر
چون تو باشی جاه و دولت را سزا ندهد فلک
آن سزاواری تو را وین ناسزا را خیر خیر
حاسد بدخواه جاه تو بمرگت آزمند
گر درین حسرت بمیر باک نبود گو بمیر
گاه بر گل ریزدی نوش و گهی بر برگ گل
از کف گلبرگ رو ماهی بلب چون شهد و شیر
تا جهان باشد نصیب تو طرب باد از جهان
بهره بدخواه تو اندیشه و کرم و زحیر
جاه بدخواه تو از ادبار در تحت الثری
رایت اقبال نگذشته از چرخ اثیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف طبیعت و تحولات فصلی در ماه تیر و تأثیرات آن بر زندگی و روحیه افراد میپردازد. شاعر به زیباییهای باغ و بوستانها، تغییر رنگها و احساسات مربوط به بهار و تابستان اشاره میکند. همچنین، به روح انسانها، برنا و پیر، و تاثیرات فصول بر احساسات و رفتارهایشان پرداخته و در نهایت به اهمیت جایگاه و مقام افراد در جامعه اشاره میکند. آثار جود و حلم نیز در دل این شعر نمود پیدا کرده است. شاعر بر این باور است که حاسدانی وجود دارند که در پی حسادت به جایگاه دیگران هستند ولی موفق نمیشوند. در کل، این شعر با زبان زیبا و تصاویری دل انگیز، روح زندگی و تقابلهای انسانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: آب زلال و شفاف شد و در آسمان به خاطر ماه تیر، هوا تاریک گردید. گویی که تیر، خم نوشیدنی را در هوا پرتاب کرده است.
هوش مصنوعی: تیر او به قدری قوی و پرقدرت است که برگها و شاخههای درختان را به سمت پایین میریزد، همچنان که زرههای زرین و درخشان در زیر آب جاری به نمایش درمیآیند.
هوش مصنوعی: وقتی زاغی متوجه شود که تیراندازی قصد دارد به او شلیک کند، فوراً فرار میکند. اما اگر زاغها از هر سو دور هم جمع شوند و به صورت گروهی به سمت تیرانداز بروند، او به ناچار تیراندازیاش را متوقف میکند و خم میشود تا از آنها بگریزد.
هوش مصنوعی: پرندهای سیاه که صدای نغمهاش را به خوبی میخواند، باغ و بوستان را به تصرف خود درآورده است و از بلبل به خاطر صدایش، خشم و عذاب میگیرد.
هوش مصنوعی: در ماه فروردین، درختان باغ به رنگ سبز زیبا و لطیفی درآمدند که باعث شد باغ جلوهای دلنواز و زیبا پیدا کند.
هوش مصنوعی: ماه درخشانی، زیبایی باغ را تغییر داد و پارچه سبز، رنگ طلا و نقره را به خود گرفت.
هوش مصنوعی: فقیران همه چیز خود را به یکباره از دست میدهند، در حالی که حالتی خاص و اعتقادی دارند که به زندگیشان شکل میدهد. آنها مانند درختی هستند که سایه و میوه دارد، اما باز هم چیزی کم دارند.
هوش مصنوعی: من نمیدانم که هر موجود بیجان چه ویژگیهایی دارد، مگر اینکه آن را از آموزندهای بیاموزم که عادتهای دستبند خاصی مانند جواد نایب صدر کبیر را دارد.
هوش مصنوعی: ماه تیر را به همین دلیل اینگونه نامیدهاند که در این ایام، مردم از خرمی و سرسبزی طبیعت بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، نوشیدنی کهن و برگهای جوان وجود داشت. اما وقتی ماه تیر رسید، حالا برگهای پیر و نوشیدنی جوان شدند.
هوش مصنوعی: در زمان شادی و نشاط، برگهای کهنه و شراب جوان به طرز شگفتانگیزی با هم ترکیب میشوند و این ترکیب بر دلها و روحهای جوان و پیر تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: نسلهای مختلف را با هم جمع میکند و برکت و شادی را به جوانان میدهد، ولی خرد و اندیشهی روشن در دل پیران است.
هوش مصنوعی: صدر عالی، نظر قاطع کشاورز برتر است که او، همانند یاری برای دین یزدان، موجب بزرگی و شرافت دولت میشود.
هوش مصنوعی: چشم کسانی که لایق و شایستهاند، از صدای قلم خودشان متوجه دیگران میشوند و این افراد را نیز در قید توجه و احساسات خود دارند.
هوش مصنوعی: این شاعر میگوید که هنرمندی وجود دارد که وقتی قلم را بر روی کاغذ میکشد، آثارش به قدری زیبا و تاثیرگذار است که حتی ستارهها از شرم و زیبایی کار او مسیرشان را تغییر میدهند.
هوش مصنوعی: ملک شرق و چین زیر نظر پادشاه و با تدبیر و مدیریت وزیر است و زیبایی و شکوه آن به خاطر آراستگی شاه و وزیر است.
هوش مصنوعی: ای ستارهٔ بلند و درخشان، خداوندی که در آسمانها میدرخشد، در برابر اراده و همت والای تو، همه چیز کم ارزش و حقیر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در آسمان شکوه و عظمت، مانند خورشیدی میدرخشد که از میان ستارههای بینظیر نمایان است.
هوش مصنوعی: خورشید بر اساس فکر و تصمیم تو روشنی می گیرد، مانند آن که ماه هم از نور خورشید بهره می برد.
هوش مصنوعی: رای درخشان تو مانند خورشید است و دلیری و بخشش تو به مانند ابری است که باران میبارد.
هوش مصنوعی: قطرهای از باران رحمت توست، همانطور که دریایی از بزرگی توست. ذرهای از کوه صبر و بردباری توست، درست همانگونه که کوههای رفیع به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: وقتی توانایی و مهارت تو به چیزی تبدیل شود که دیگران نتوانند به آن دست یابند، آن وقت حوادث بد و حسادتها به تو مانند قیر میچسبد و مشکلاتی برایت ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو رویگردان شود، بخت او نیز از او رویگردان میشود. و هرکس که به خواست و فرمان تو درآید، به آرزوهای دلش دست مییابد و به مقام والایی میرسد.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند به رهایی و آسایش دست یابد مگر اینکه رضایت تو را جلب کند، حتی اگر زبان و گفتار داشته باشد، در دل خود به غم و درد گرفتار است.
هوش مصنوعی: حسود آرزوی برابری با تو را دارد و میخواهد مانند تو زندگی پررنگ و مشاغل مهمی داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر کس که به مقام و موقعیت تو حسادت کرد، از شدت حسد، خود را به عمق یک چاه تاریک انداخت.
هوش مصنوعی: هرکس بخواهد در آئینه چیزی را جستجو کند، فقط به دنبال چهره خودش میگردد و از آن هدف واقعی که دارد، بیخبر میماند. همچنان که آئینه فقط صدای خود را منعکس میکند و چیز دیگری نمیسازد.
هوش مصنوعی: تن تو به گونهای درخشنده و زیبا شده است که وقتی بداندیشان تو را میبینند، گمان میکنند که تو همواره به آنها لطف و بخشش میکنی.
هوش مصنوعی: زمانی که تو وجود داشته باشی، شایسته نیست که آسمان به کسی دیگر مقام و ثروت بدهد، چرا که ارزش و شایستگی تو بیش از آن است و چیزهای نامناسب به تو تعلق نمیگیرد.
هوش مصنوعی: حسودانی که از موفقیت تو ناراحت هستند، با مرگ تو به مقصودشان میرسند. اگر در این حسرت بمیرند، نگران نباش؛ بگذار بمیرند.
هوش مصنوعی: گاهی بر گلها نوشی میریزی و گاهی هم بر برگهای گل. از بین گلبرگها، ماهی مثل شه و شیر میدرخشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، خوشی و شادی نصیب تو باد. اما از جهان چیزی به بدخواهان نرسد و آنان در اندیشه و زحمت باشند.
هوش مصنوعی: بدخواهی تو از نیکبختیات در زیر زمین دور نشده و به خاطر چرخ تقدیر از اقبالات کاسته نشده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا سپاه گل هزیمت شد ز خیل ماه تیر
از ترنج افروخت بستان چون سپهر از ماه تیر
با منقط سیب گوئی نار کفته کرده جنگ
این بخست آنرا بتیغ و آن بخست اینرابتیر
کان بتن بر کفته دارد زخمها از تیغ مهر
[...]
مهرگان مهربان باز آمد و عصر عصیر
کنج باغ و بوستان را کرد غارت ماه تیر
بدره بدره زریابی زیر پای هر درخت
توده توده سیم بینی در کنار هر غدیر
از فراق نوبهاران در دل نارست نار
[...]
پیر شد طبع جهان از گردش گردون پیر
تیر زد بر خیل گرما لشکر سرمای تیر
تا هوا سنجاب پوشید و حواصل کوهسار
گلبن از دیبا برهنه است و گلستان از حریر
حُلّه بافان را برون کردند گویی از چمن
[...]
ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر
از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
تا بدین تاج و سریر از بهر مهرویان غیب
هر زمانی نوعروسی عقد بندی بر ضمیر
با چنین تاج و سریر از بهر دارالمُلکِ سِرّ
[...]
ای مجیر دین ایزد ، کایزدت بادا مجیر
در معالی بی عدیلی ، در مکارم بی نظیر
داعی اعمال را کف جواد تو مجیب
خایف ایام را سعی جمیل تو مجیر
بدسگالان را خلاف امر تو بئس القرین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.