ایا گرفته تو اندر سرای جهل مقام
تهی ز دانش و غرقه میان بحر ظلام
ایا بعمری دایم فسوس گشته دیو
ز مصطفی بتو بر صد هزار گونه ملام
ایا گسسته ز حبل خدا و دعوت حق
بکام خود بسرت کرده است دیو لگام
ایا مخالف اسلام و راه دین هدی
کشیده گردن از بیعت اولوالارحام
ره صواب ندانی همی ز راه خطا
ره حلال ندانی همی ز راه حرام
نه مشک بازشناسی همی ز پشک سیاه
نه عود و عنبر و کافور را ز سنگ رخام
نه حق ز ناحق دانی نه بنده راز خدای
نه مرد ناقص پر عیب راز مرد تمام
همی ندانی ای کور دل بعمری خویش
که احمد قرشی را وصی که بود و کدام
نگر که پای ابر کتف مصطفی که نهاد
بتان ز کعبه که افکند و پاک کرد مقام
نگر که از پس پیغمبر خدای بزرگ
کدام بود بعلم و بدانش و احکام
نگر که مهتر آل نبی که بود از اصل
نگر که خالق جبار را که بدضرغام
نگر که ایزد شمششیر خویشتن بکه داد
بکه سپرد پیمبر پس از فراق حسام
نگر که بن عم و داماد مصطفی که بداست
نگر که فضل کرا کرد از بنی اعمام
نگر که گردش ترویج دین و بودش یار
ولی که بود ابر ذوالجلال و الاکرام
گر که دست که بگرفت مصطفی بغدیر
که را امام هدی خواند و فخر وزین همام
یکی فضیلت بد پیش ازین امامت را
همی دهی بدل خویش اندرین آرام
اگر بغار بد او یار مصطفی یکشب
بدین فضیلت بایدش سروری فرجام
چهل شبانروز ابلیس بند بنوح نبی
بدان سفینه پر آب اندرونش مقام
وگر بپیری کس را رسد امامت خلق
کسی بپیری ابلیس بد در آن ایام؟
ایا مناسب دل کور ابله ملعون
ز کور بختی دایم دراوفتاده بدام
مرا امام هم از جایگاه وصی خداست
ز جایگاه نبی مرترا امام کدام
امام آنکه بپیش بتان نکرده نماز
نکرده جز ملک العرش را صلوة و صیام
امام آنکه خداوند علم و شمع هدی است
امام آنکه تقی و نقی و ز اصل کرام
امام آنکه بچیز کسان نکرده طمع
نخورده چیز یتیمان حلال خورده مدام
امام آنکه بزور و درم نشد مشغول
ازین بعید نبود ار همیشه بودش وام
امام آنکه فدا کرد تن بجای نبی
ز وقت خفتن تا صبح روز دادن بام
امام آنکه بروزه بدی سه روز و سه شب
طعام داد بسائل بوقت خوردن شام
امام آنکه خدای بزرگ روز غدیر
بفضل کرد بنزدیک مصطفی پیغام
امام آنکه بجز طاعت خدای نکرد
بر او امام پسندی تو عابد اصنام
امام آنکه با مصطفی برو قضا
بود ابر لب حوض و بدستش اندر جام
امام آنکه علیرغم این مناصب را
لوای حمد بدستش بود بروز قیام
امام آنکه امید شفاعتم همه اوست
که در محبت او در شوم بدار سلام
اگر تو خواهی مؤمن شوی بیا بشنو
ز قول شاعر سوز نگر این درست کلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که: عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر تو را نکو خوانند
[...]
سرودگوی شد آن مرغک سرودسرای
چو عاشقی که به معشوق خود دهد پیغام
همی چه گوید؟ گوید که: عاشقا، شبگیر
بگیر دست دلارام و سوی باغ خرام
امید نیکی و تاج ملوک و صدر کرام
بزرگ خسرو آزادگان و فخر انام
بمین دولت و دولت بدو همیشه عزیز
امین ملت و ملت بدو گرفته نظام
سپهر کلی و جزوی بدو نموده هنر
[...]
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام
بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام
یکی که خوبان را یکسره نکو خوانند
دگر که عاشق گویند عاشقان را نام
دریغم آید چون مر ترا نکو خوانند
[...]
بنفشه زلف من آن سرو قد سیم اندام
بر من آمد وقت سپیده دم به سلام
درست گفتی کز عارضش بر آمده بود
گه فرو شدن تیره شب سپیده بام
ز عود هندی پوشیده بر بلور زره
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.