ای حسام دگر از گوهر والای حسام
ملک کامروا بر علمای اعلام
سیف و برهان و حسام از تو بنازند که تو
خلف صالحی از سیف وز برهان و حسام
اگر اسلاف تو در دار سلامند مقیم
هر مقامی که بوی هست بتو دار سلام
شد ره دار سلام آن سپرد در عالم
که وی آید بر تو تا بروی تو بسلام
دیده روح الامین سرمه کند خاک رهی
که بران مرکب میمون تو بگذارد گام
فرخ آنشهر که کردی تو بدان شهر نزول
خرم آن خانه که کردی تو در آن خانه خرام
نخشب ای صدر باقبال خرامیدن تو
مکه شد از شرف و مدرسه چون بیت حرام
تا درین مکه و این بیت حرامی از رشک
نیست آن مکه و آن بیت حرم را آرام
توئی آن صاحب صدری که بتو صاحب شرع
علم شرع خود افراخته دارد مادام
بی نیازان را در شام بد آنرسم که چون
خانه پر زر شد بر بام زدندی اعلام
بی نیازی بنمائی تو و گر ننمائی
علم علم ترا عرش بود گوشه یام
هر چه در روی زمین هست یکی ناموری
که بدو شرع رسول قرشی گیرد نام
همه شاگرد و غلام پدر و جد تواند
وانکه زین زمره برونست ندانم که کدام
کس نظیر تو روا نیست بمیدان نظر
که روا نیست نظیر پسر خواجه غلام
هرکه دعوی اقامت کند اندر ره دین
تا غلام تو ندانند بخونیدش نام
هر که بر نکته تو لام لم آرد بزبان
لام الف ورا زبانش بشکافد در کام
داد مرطبع ترا قوت احیای سخن
آنکه او دارد و بس قدرت احیای عظام
چون سخن در نظر از لفظ تو اندام گرفت
بعدم باز رود خصم تو اندام اندام
نارد ایام ترا مثل و عدیل اندر شرع
که حسام شده را باز نیارد ایام
طمع از مثل و عدیل تو بباید برداشت
چو حسام نظرت آخته گردد ز نیام
تو کریم بن کریمی و تواضع کردن
هست رسم و سیر عادت ابناء کرام
این تواضع که تو کردی بحق فخرالدین
که برون آمدنی نیست ازین عهده وام
هرگز اندر دل فخرالدین این هم نبود
که رسد از تو بزرگیش بدین استحکام
یار شاهنشه دنیا بدو میهمان عزیز
عذر و تقصیر پذیرفت بفضل از خدام
تو که شاهنشه دینی ز ره فضل و کرم
عذر بپذیر که زیبد ز تو فضل و اکرام
میزبان تو بجانست و بدل فخرالدین
جان و دل بهره تو نان و نمک بهره عام
تا بود شمس فلک نور ده ماه و نجوم
تا نینجامد دور فلک آینه فام
شمس اسلام توئی درس تو بر ماه و نجوم
دادن تو ز تو هرگز نپذیرد انجام
هر مرادی که ترا دینی و دنیائی هست
آن مراد تو محصل شده بادا و تمام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن در ستایش حسام نوشته شده و به او صفاتی چون علم، نجابت و کریم بودن داده شده است. شاعر به آثار و خدمات حسام اشاره میکند و او را به عنوان فردی با فضایل اخلاقی و علمی بزرگ میداند که در مسیر دین و علم درخشان است. او همچنین به اهمیت شخصیت حسام در جامعه و مقامش در میان علمای دین اشاره میکند و تأکید میکند که تأثیر او بر دیگران بینظیر است. در نهایت، شاعر برای حسام آرزوی موفقیت در امور دینی و دنیوی دارد و بیان میکند که هر خواستهای که او دارد به دست خواهد آمد.
هوش مصنوعی: ای حسام، دیگر از گوهر ارزشمند حسام، که برای علمای بزرگ و شناخته شده، خوشیمن و موفق است.
هوش مصنوعی: شمشیر و دلیل و سلاح از تو نشأت گرفتهاند، زیرا تو نسل صالح و نیکویی از شمشیر و دلیل و سلاح هستی.
هوش مصنوعی: اگر نیاکان تو در بهشت زندگی میکنند، هر جایی که عطر آنجا وجود داشته باشد، تو هم به بهشت خواهی رفت.
هوش مصنوعی: سلام به او که در این دنیا آمده و به تو نزدیک میشود تا تو هم به او سلام کنی.
هوش مصنوعی: چشم فرشتهی وحی، خاکی را که پای مرکب خوشبخت تو بر آن مینشیند، سیاه میکند.
هوش مصنوعی: شهر خوشبختی آن است که تو در آن جا سکونت داشتهای و خانهای که تو در آن زندگی میکنی، مکان شادی و رونق است.
هوش مصنوعی: ای صدر نخشب، با قدمهای پر افتخارت، مکه به خاطر مقام و احترام تو، به حدی ارزشمند شده که مدرسهها مانند خانه کعبه به شمار میروند.
هوش مصنوعی: در این مکان مقدس و در این خانه حرام، هیچ نیازی به حسادت نیست؛ زیرا آن مکه و آن خانه آرامش و امنیت را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که علم و دانش دینی را به خوبی درک کردهای و این علم همیشه در دلت برقرار است.
هوش مصنوعی: بینیازان در شبهای تار، به حالتی در آمدهاند که وقتی خانهشان پر از طلا و جواهر میشود، در بالای آن علامت و نشانهای میزنند.
هوش مصنوعی: اگر تو خود را بینیاز نشان دهی یا حتی اگر نشان ندهی، علم و دانش تو به اندازهای بلند و والا است که در عرش و بلندای آسمانها جای دارد.
هوش مصنوعی: تمام آنچه که در جهان وجود دارد، به نوعی به یک شخصیت برجسته و شناخته شده مربوط میشود که دیگران به خاطر آنچنان جایگاهی، به اصول و قوانین او احترام میگذارند.
هوش مصنوعی: هر کس از خانواده و نسل قبل خود را به عنوان شاگرد و خدمتکار معرفی میکند، اما نمیدانم که چه کسی از این جمع خارج است و هنوز به من شناخته شده نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس در میدان نگاه و توجه از تو شایستهتر نیست، مانند پسر خواجهی غلام.
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر دین ادعای ثابت قدمی و ادامه مسیر کند، تا زمانی که او را به نام تو نشناسند و برایت ارزش قائل نشوند، در حقیقت در این راه بیمقدار است.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتواند به خوبی نکات دقیق و عمیق تو را بیان کند، زبانش در حلقش میشکند و نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این نکته میپردازد که تنها کسی که قدرت زنده کردن سخن و احیای آن را دارد، خود آن سخن را به تنهایی داراست. به عبارت دیگر، قدرت بیان و زنده کردن معانی و احساسات در سخن فقط در دست کسی است که به آن دانش و توانایی خاص دست یافته باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که کلام تو در نظر دیگران شکل میگیرد و جلوه میکند، دشمن تو نیز به تدریج و به آرامی به تو پاسخ میدهد و واکنش نشان میدهد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد روزگار به تو همچون برادر و همتراز است که در دین و قانون چیزی از تو کم نمیکند و زمان نمیتواند تو را به عقب براند.
هوش مصنوعی: باید از انتظار و طمع به مانند تو دست برداشت، چون شمشیر نگاه تو از پوشش خود بیرون میآید.
هوش مصنوعی: تو از نسل کریمان هستی و تواضع کردن از آداب و سنت فرزندان بزرگوار است.
هوش مصنوعی: این فروتنی که تو به نمایش گذاشتی واقعاً قابل تحسین است، زیرا فردی مانند فخرالدین قادر نیست از این مسئولیت بزرگ برآید.
هوش مصنوعی: فخرالدین هرگز تصور نمیکرد که بزرگیاش به این اندازه محکم و استوار باشد.
هوش مصنوعی: دوست محبوب شاهنشاه عالم به عنوان مهمان گرامی پذیرفته شد و به خاطر لطف خداوند، عذر و خطاهای او مورد قبول واقع گردید.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دین، بزرگی و مقام بلندی داری، با کمال مهربانی و بزرگواری، لطفاً عذری را که از من میخواهی بپذیر، زیرا تو شایستهی بخشش و کرامت هستی.
هوش مصنوعی: میزبان تو با جان و دل خدمت میکند و فخرالدین هم از دل و جان برای تو ارزش قائل است. تو در ازای این محبت تنها نان و نمک معمولی را دریافت میکنی که برای همگان است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید و نور ماه و ستارهها در آسمان وجود دارند، و تا زمانی که گردش آسمان پایان نگیرد، آینهای که رنگی دارد نیز بر جای خواهد ماند.
هوش مصنوعی: تو خورشید دین و مکتب هستی و علم تو به اندازهای درخشان است که دیگران نمیتوانند به حقیقت و پایانی که تو ارائه میدهی، دست یابند.
هوش مصنوعی: هر خواسته و آرزویی که در زندگی داری، چه مربوط به مسائل دینی باشد و چه به امور دنیوی، امیدوارم که به آن دست پیدا کنی و به fruition برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به رکوع آر صراحی را در قبلهٔ جام
چون فرو ناله شود، باز درآور به قیام
از سجودش به تشهد بر و آنگه به سلام
زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام
هست زلف و دهن و قد تو ای سیم اندام
جیم و میم و الف و قامت من هست چو لام
من یکی ام ز جمال تو مرا دور مکن
که جمالت نبود بی من بیچاره تمام
زلف مشکین تو دامی است پر از حلقه و بند
[...]
شاه برهان نسب آنست امام بن امام
خسرو شرع ملک زاده حسام بن حسام
آن حسام بن حسامی که حسام نظرش
هرگز از خصم بالزام نشد باز نیام
به حسامی ز نیام آخته شد زنده به مرگ
[...]
مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
حبذا واسطهٔ عقد شهور و ایام
خرم و فرخ و میمون و مبارک بادا
بر خداوند من آن صدر کرم فخر کرام
مجد دین بوالحسن عمرانی آنکه به جود
[...]
ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم
بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام
جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که هست
اگر از خاصه بود آن عرضی باشد عام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.