ای خجل در چمن از قامت تو سرو بلند
چشم شوخ تو سبق برده زبادام خجند
دل زابروی تو پیوسته گرفتار بلاست
چون رهد مرغ که افتاده بود دام کمند
این چه بالا و میان است و چه ابرو و چه چشم
یارب از چشم بدانت نرسد هیچ گزند
چه زنی لاف ز میم دهن تنگ حبیب
برو ای غنچه سیراب، تو بر خویش بخند
ای پری در غم سودای توام دیوانه
ناز تا کی بود و جور و جفاهای تو چند
چه نشینی به رقیبان و دلم خون سازی
گر وفایی نکنی جور و جفا هم مپسند
صوفیا چند کنی ناله، ز خوبان گفتی
گر تو خواهی که به کس دل ندهی دیده ببند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شده چاکر آن درگه انبوه بلند
وز طمع مانده شب و روز بر آن در چو کلند
بر در میر تو، ای بیهده، بسته طمعی
از طمع صعبتر آن را که نه قید است و نه بند
شوم شاخی است طمع زی وی اندر منشین
[...]
اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
همه خر طبع و همه احمق و بی دانش و دند
شمس تبریز! تو جانی و همه خلق تناند
پیش جان و تن تو صورت تنها چه تنند
برو ای زاهد مغرور و مده ما را پند
عاشقان را به خدا بخش ملامت تا چند
من دیوانه ز زنجیر نمیاندیشم
که کشیدهست مرا زلف مسلسل در بند
خسروان از پی نخجیر دوانند ولی
[...]
آن کداماند و کیاناند و کجا میباشند
کز خرد دور و برانگیخته با اوباشاند
گرچه آزرده و رنجور شود دلهاشان
از جفای دگران سینۀ کس نخراشند
برِ این کِشته گر ابلیس خورد گر آدم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.