می کشم هر نفس از درد جدایی آوخ
جگری دارم از اندوه فراقش لخ لخ
مشو ای دل تو ملول از سخن سرد رقیب
خنکی را نتوان کرد برون از دل یخ
نظر از جان دل خسته من بازمگیر
گر فزونند محبان تو از مور و ملخ
آتش هفت سقر، لاشی و معدوم شود
شرری گر فتد از نار دلم بر دوزخ
...شده گفتند رقیب از کویش
بود آیا که زبنیاد بر افتد آن رخ
می پزم باز خیال لب آن مه، بنشین
تا که حلوای شکر پخته شود در مطبخ
هر که در عشق ببیند تن صوفی گوید
اندرین خرقه چه باریک و ضعیف است این نخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در جهنمکده هند که از تاب هوا
شعله ور چون پر پروانه بود، بال ملخ
دارد افسرده تو را، شعبده چرخ حزین
چه توان کرد کنون، ماهیت افتاده به فخ
بس که گرم است هوا، آید اگر دمسردی
[...]
سزد ار یار گل اندام بگلزار چمد
سرو بالای سهی قد بنشین گو در کاخ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.