بیا که شاهد گل در چمن نقاب گشاد
سر نیاز صراحی به پای جام نهاد
میان به خدمت پیر مغان ببندم چون
گشاد بند قبا غنچه در چمن به گشاد
مبند دل به جهان کو به کس وفا نکند
اگر چه تخت سلیمانش می رود بر باد
برآر غسل تو در آب نیستی وان گه
درآ به میکده کاین جاست عین فیض آباد
ز پیر میکده بستان قدح به شرط ادب
مرید عشق شوو سر مپیچ ازین ارشاد
به کوی او نرسد کس مگر به علم ادب
به کعبه ره نتوان برد جز به استعداد
وفا به کس نکند این جهان ببین صوفی
شدند خلق چه مغرور این خراب آباد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به لذت از زندگی و زیباییهای دنیوی است. شاعر به زیبایی گلها در چمن اشاره میکند و به سرسپردگی و نیاز انسان به محبوب (نراج) اعتراف میکند. او میگوید که باید دل خود را به دنیا و چیزهای فانی نبندیم، زیرا هیچ چیز در این جهان وفا نمیکند. در عوض، او پیشنهاد میکند که به میکده برویم و از عشق و مینوشی لذت ببریم. همچنین تأکید میکند که از پیر مغان باید علم و ادب آموخت و بدانیم که راه رسیدن به عشق و حقیقت فقط از طریق ادب و دانش ممکن است. در نهایت، شاعر ابراز تاسف میکند از غرور مردم در دنیای فانی.
هوش مصنوعی: بیایید که گل، به مانند گواهی در باغ، پوشش خود را کنار زده و به نشانه نیاز، ظرفی را به پاهای جام قرار دهد.
هوش مصنوعی: در دل شب، خود را به دامن پیر مغان میسپارم و همچنان که غنچه در باغ به آرامی باز میشود، در خدمت او به گشایش میپردازم.
هوش مصنوعی: به دنیا دل نکن، چون هیچ چیز آن به کسی وفا نمیکند، حتی اگر بزرگترین قدرتها و ثروتها هم در آن باشند، بالاخره از بین میرود.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به حالت پاکی و بینقصی، باید از آب وجود خودت بهرهبرداری کنی. سپس وارد میکده شو، زیرا اینجا جایی است که همگان به خوشی و نعمت دست مییابند.
هوش مصنوعی: از پیر میکده بخواه که با ادب و احترام، به تو جام شراب بدهد. عشق را با تمام وجود درک کن و از راهنماییهایی که به تو میشود، سرپیچی نکن.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به محضر او برسد مگر اینکه با دانش و ادب خود را آماده کرده باشد، مانند اینکه برای رسیدن به کعبه، تنها با نیروی درونی و استعداد میتوان قدم برداشت.
هوش مصنوعی: این دنیا به کسی وفادار نیست. ببین که مردم چطور به صوفیها تبدیل شدهاند و چقدر نسبت به این خرابه مغرورند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.