بهار آمد بکن ساقی طربها
به این لب تشنه ده آب عنب ها
در جواب او
مربا خواهم این ساعت مربا
ندارم غیر ازین در دل مربا
ز پیش لوت خواران کله چون رفت
ندارد هیچ چیزی جز عنب جا
هریسه گوید این با روغن داغ
که چونی تو درین سوز و شغبها
به روی خوان چو انواع طعام است
غنیمت دار حلوای رطب را
سحر می گفت طباخی که هستیم
به تنگ از صوفیان بلعجب ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.